Abviss Mo بارون تو بارون رسیدی با چشمای خیست با دستای گرمِ ستاره نویست تو بارون رسیدی، ترانه رها شُد شبِ کهنه کوچید، جهان مالِ ما شُد من از تو شکفتم، من از تو رسیدم یه دنیای تازه، تو چشم تو دیدم تو بارون که رفتی، شبم زیرُ رو شُد! یه بغضِ شکسته رفیقِ گلو شد! تو بارون که رفتی، دلِ باغ چه پژمرد! تمامِ وجودم تو آیینه خط خورد! هنوز وقتی بارون تو کوچه می باره دلم غصه داره، دلم بی قراره نه شب عاشقانه س، نه رؤیا قشنگه دلم بی تو خونه، دلم بی تو تنگه یه فانوسِ مُرده تو برقِ چشامه بدونِ تو حسرت همیشه باهامه تو بارون که رفتی، شبم زیرُ رو شُد! یه بغضِ شکسته رفیقِ گلو شد! تو بارون که رفتی، دلِ باغ چه پژمرد! تمامِ وجودم تو آیینه خط خورد بی سرزمين تر از باد صورت عکس تو آلبوم خیسه دوباره خاطرتو بوسیدم این سوال بی جواب رو از خودم تا حالا هزار دفعه پرسیدم با کدوم ترانه باز جون میگیره نبض اون حنجره ي فیروزه میدونم بدون تو فردای من رنگ خاکستریه دیروزه تن تشنه مثل خورشید بی سرزمینتر از باد كولي تراز ترانه بی پرده مثل فریاد تنهاتر از سکوتم روشنتر از ستاره عاشقتر از همیشه با من بخون دوباره پلکای پنجره رو وا ميکنم تو کوچه زمزمه مهتاب همه پنجره ها خاموشن انگار این کوچه خلوت خوابه بی صدا اسمتو فریاد میزنم هق هقم حنجره مو میبنده دوباره دستای نا مرئی شب پلکای پنجره مو میبنده تن تشنه مثل خورشید بی سرزمینتر از باد بی سرزمینتر از باد بی سرزمینتر از باد بی سرزمینتر از باد بی سرزمینتر از باد بی سرزمینتر از باد بی سرزمینتر از باد بی پرده مثل فریاد فریاد... فریاد... فریاد... فریاد... تن تشنه مثل خورشید بی سرزمینتر از باد كولي تر از ترانه بی پرده مثل فریاد تنهاتر از سکوتم روشنتر از ستاره عاشقتر از همیشه با من بخون دوباره لعنت من برای تو میخونم هنوز از اینور دیوار هرجای گریه که هستی خاطره هاتو نگهدار تو نمیدونی عزیزم حال روزگار ما رو توی ذهن آینه بشمار تک تک حادثه ها رو خورشیدو از ما گرفتن شکر شب ستاره پیداست از نگاه ما جرقه صد تا فانوسه یه رویاست من برای تو میخونم بهترین ترانه هارو دل دیوارو بلرزون تازه کن خلوت مارو هم غصه بخون با من تو این قفس بی مرز لعنت به چراغ سرخ لعنت به چراغ سبز هم غصه بخون با من تو این قفس بی مرز لعنت به چراغ سرخ لعنت به چراغ سبز من برای تو میخونم هنوز از اینور دیوار هرجای گریه که هستی خاطره هاتو نگهدار تو نمیدونی عزیزم حال روزگار ما رو توی ذهن آینه بشمار تک تک حادثه ها رو خورشیدو از ما گرفتن شکر شب ستاره پیداست از نگاه ما جرقه صد تا فانوسه یه رویاست من برای تو میخونم بهترین ترانه هارو دل دیوارو بلرزون تازه کن خلوت مارو هم غصه بخون با من تو این قفس بی مرز لعنت به چراغ سرخ لعنت به چراغ سبز هم غصه بخون با من تو این قفس بی مرز لعنت به چراغ سرخ لعنت به چراغ سبز هم غصه بخون با من تو این قفس بی مرز لعنت به چراغ سرخ لعنت به چراغ سبز هم غصه بخون با من پرسه بارونو دوست دارم هنوز چون تو رو یادم میاره حس میکنم پیش منی وقتی که بارون میباره بارونو دوست دارم هنوز بدون چتر و سرپناه وقتی که حرفای دلم جا میگیرند توی یه آه شونه به شونه میرفتیم من و تو تو جشن بارون حالا تو نیستی و خیسه چشمای من و خیابون شونه به شونه میرفتیم من و تو تو جشن بارون حالا تو نیستی و خیسه چشمای من و خیابون بارونو دوست داشتی یه روز تو خلوت پیاده رو پرسه پاییزی ما مرداد داغ دست تو بارونو دوست داشتی یه روز عزیز هم پرسه ي من بیا دوباره پا به پام تو کوچه ها قدم بزن شونه به شونه میرفتیم من و تو تو جشن بارون حالا تو نیستی و خیسه چشمای من و خیابون شونه به شونه میرفتیم من و تو تو جشن بارون حالا تو نیستی و خیسه چشمای من و خیابون عسل بانو عسل بانو هنوزم پيش مايی اگرچه دست تو تو دست من نیست هنوزم با توام تا آخرين شعر نگو وقتی واسه عاشق شدن نيست حالا هرجا که هستی باورم کن بدون با یاد تو تنهاترينم هنوزم زير رگبار ترانه کنار خاطرات تو ميشينم عسل بانو عسل گيسو عسل چشم منو ياد خودم بنداز دوباره بذار از ابر سنگين نگاهم بازم بارون دلتنگی بباره تو رفتی بی من اما من دوباره دارم از تو برای تو میخونم سکوت لحظه های تلخو بشکن نذار اینجا تکو تنها بمونم عسل بانو هنوزم پیش مایی اگرچه دست تو تو دست من نیست هنوزم با توام تا آخرین شعر نگو وقتی واسه عاشق شدن نیست حالا هرجا که هستی باورم کن بدون با یاد تو تنهاترینم هنوزم زیر رگبار ترانه کنار خاطرات تو میشینم عسل بانو عسل گیسو عسل چشم منو یاد خودم بنداز دوباره بذار از ابر سنگین نگاهم بازم بارون دلتنگی بباره حالا هرجا که هستی باورم کن بدون با یاد تو تنهاترینم هنوزم زیر رگبار ترانه کنار خاطرات تو میشینم تو رفتی بی من اما من دوباره دارم از تو برای تو میخونم سکوت لحظه های تلخو بشکن نذار اینجا تکو تنها بمونم نذار اینجا تکو تنها بمونم اگه تو بری مگه می شه یه پرنده بمونه بی آب و دونه مگه می شه که قناری توی بغض آواز بخونه اگه تو بری ز پیشم من همون قناری می شم که تو بغض و گریه هاشم میگه میخوام با تو باشم مگه میشه که ستاره توی آسمون نباشه یا گلی به خاطراتم عطر یاد تو نپاشه اگه تو بری ز پیشم من همون ستاره می شم که تو هفتا آسمونم نمی خوام بی تو بمونم مگه می شه ماهیا رو بگیریم از آب چشمه یا گلای باغ عشقو بزاریم یه عمری تشنه اگه تو بری ز پیشم من همون ماهیه می شم که بدون آب و دریا میمیرم بی کس و تنها مگه میشه گلدونا رو بذاریم تو حسرت آب یا شب قشنگ عاشق بمونه بی نور مهتاب اگه بری ز پیشم من همون گلدونه می شم که واسه یه قطره آب می کشم حسرت توی خواب مگه می شه یه پرنده بمونه بی آب و دونه مگه می شه که قناری توی بغض آواز بخونه اگه تو بری ز پیشم من همون قناری می شم که تو بغض و گریه هاشم میگه می خوام با تو باشم مگه می شه که ستاره توی آسمون نباشه یا گلی به خاطراتم عطر یاد تو نپاشه اگه تو بری ز پیشم من همون ستاره می شم که تو هفتا آسمونم نمی خوام بی تو بمونم دریای مغرب اشکای یخیمو پاک کن درای قلبتو وا کن صدای قلبمو بشنو من چه کردم با دل تو کاشکی تو لحظه ي آخر عشقو تو نگام میخوندی قلب تو صدامو نشنید نشنید نشنید رفتی با غریبه موندی اگه یک روز بگم از این حکایت که به تو کردم عادت دلم پیش دلت مونده تو زندون رفاقت رفاقت اگه یک شب برسم به حقایق میشم خدای عاشق میگم رازمو به ستاره ي دریای مغرب دریای مغرب اگه یک روز بگم از این حکایت که به تو کردم عادت دلم پیش دلت مونده تو زندون رفاقت رفاقت اشکای یخیمو پاک کن درای قلبتو وا کن صدای قلبمو بشنو من چه کردم با دل تو اگه یک روز بگم از این حکایت که به تو کردم عادت دلم پیش دلت مونده تو زندون رفاقت اگه یک شب برسم به حقایق میشم خدای عاشق میگم رازمو به ستاره دریای مغرب دریای مغرب نفس بکش من و مزرعه یه عمر ه چشم براهه یه بهاریم زیر شلاق زمستون ضربه ها رو میشماریم توی این شب غیر گريه کار دیگه ای نداریم هرکی خوابه خوش به حالش ما به بیداری دچاریم تن این مزرعه خشک تشنه ي بزره دوبارست شب پر از حظور تلخ جای خالی ستارست مزرعه دزدیدنی نیست فردا میلاد بهاره دیگه اين مزرعه هرگز ترسی از خزون نداره نفس بکش نفس بکش اینجا نفس غنیمته توی سکوت مزرعه صدای تو یه نعمته نفس بکش من و مزرعه یه عمره چشم براهه یه بهاریم زیر شلاق زمستون ضربه ها رو میشماریم تاک تو یه تاک قد کشیده پا گرفتی روی سینه‌ام واسه پا گرفتن تو عمریه که من زمینم راز قد کشیدنت رو عمریه دارم میبینم داری میرسی بخورشید ولی من بازم همینم میزنن چوب زیر ساقه‌ات، واسه لحظه های رستن ریختن آب زیر پاهات هی منو شستن و شستن توي سرما و تو گرما، واسه تو نجاتم عمری تو هجوم باد وحشی، سپر بلاتم عمری آدما هجوم آوردن، برگای سبزتو بردن توی پاییز و زمستون ساقه تو به من سپردن سنگینیت رو سینه من، سایهتم نصیب مردم میوه هاتم آخر سر که میشن قسمت هر خم نه دیگه پا میشم این بار، خالی از هر شک و تردید میرم اون بالا ها مغرور، تا بشینم جای خورشید تن به سایه ها نمیدم بسه هر چی سختی دیدم انقدر زجر کشیدم تا به آرزوم رسیدم بذار آدما بدونن میشه بیهوده نپوسید میشه خورشید شد و تابید میشه آسمونو بوسید فردا يه عمري بد آوردي و از چشم دنيا ديدي هر چي بدي كشيدي تقصير اين دل تو و تقصير سادگي‌ته اما اين شب تار عاقبتش سفيده نگو كه تنها موندي و تو اين شهر غريبه يه همصدا نديدي هر چي بدي كشيدي تقصير سادگي‌ته تقصير اين دل تو و تقصير سادگي‌ته يه همصدا نديدي هر چي بدي كشيدي تقصير اين دل تو و تقصير سادگي‌ته ولي فردا شروع تازه باقي زندگي‌ته اون قهرها و بهونه‌هات اشكاي روي گونه‌هات كه از چشات چكيدنو بارون شدن تو لحظه‌هات يه غريبه تو اون چشا كه سرده و نه آشنا نداره حرف تازه‌اي تا بشكنه مهر لبات يه همصدا نديدي هر چي بدي كشيدي تقصير اين دل تو و تقصير سادگي‌ته ولي فردا شروع تازه باقي زندگي‌ته يه عمري بد آوردي و از چشم دنيا ديدي هر چي بدي كشيدي تقصير اين دل تو و تقصير سادگي‌ته اما اين شب تار عاقبتش سفيده يه همصدا نديدي هر چي بدي كشيدي تقصير اين دل تو و تقصير سادگي‌ته ولي فردا شروع تازه باقي زندگي‌ته آره فردا شروع تازه باقي زندگي‌ته يه همصدا نديدي هر چي بدي كشيدي تقصير اين دل تو و تقصير سادگي‌ته فردا شروع تازه باقي زندگي‌ته باغ بارون زده من از صداي گريه تو به غربت بارون رسيدم تو چشات باغ بارون زده ديدم... چشم تو همرنگ يه باغه تو غربت غروب پاييز مثل من از يه درد کهنه لبريز... با تو بوي کاهگل و خاک عطر کوچه باغ نمناک زنده ميشه... با تو بوي خاک و بارون عطر ترمه و گلابدون زنده ميشه... تو مثل شهر کوچيک من هنوز برام خاطره سازي هنوزم قبله معصوم نمازه... تو مثل ياد بازي من تو کوچه هاي پير و خاکي هنوزم براي من عزيز و پاکي... چشم انتظار ای كه سياهه چشمات همرنگ روزگارم از دست تو چه روز و چه روزگاري دارم هزار تا وعده دادي نيومدي مارو كاشتي اين دل مهربونو چشم‌انتظار گذاشتي براي بي‌وفايي هزار بهونه داري هزار و يك شكايت از اين زمونه داري ای كه سياهه چشمات همرنگ روزگارم از دست تو چه روز و چه روزگاري دارم هزار تا وعده دادي نيومدي مارو كاشتي اين دل مهربونو چشم‌انتظار گذاشتي براي بي‌وفايي هزار بهونه داري هزار و يك شكايت از اين زمونه داري چشم‌انتظارم نذار تاريك و تارم نذار بيشتر از اين غصه رو رو كوله‌بارم نذار چه روز و روزگاريه واي چه شباي تاريه دل پي بي‌قراري و عاشق ما فراريه اون روز و روزگاري بود زمستون و بهاري بود تو شادي و تو غصه‌مون حال و هواي ياري بود براي بي‌وفايي هزار بهونه داري هزار و يك شكايت از اين زمونه داري چشم‌انتظارم نذار تاريك و تارم نذار بيشتر از اين غصه رو رو كوله‌بارم نذار چشم‌انتظارم نذار تاريك و تارم نذار بيشتر از اين غصه رو رو كوله‌بارم نذار براي بي‌وفايي هزار بهونه داري هزار و يك شكايت از اين زمونه داري چشم‌انتظارم نذار تاريك و تارم نذار بيشتر از اين غصه رو رو كوله‌بارم نذار گره ی گم با هر که سخن گفتم در خود گره ای گم بود چون کرم شبان تابان میتابی و میتابم بر هر که نظر کردم گریان و پریشان بود چون ابر سبک باران میباری و میبارم من درد محبت را هرگز به تو نسپردم این عقده دیرین را میدانی و میدانم بر مرثیه ام بنگر نقش رخ خود بینی این قصه غمگین را میخوانی و میخوانم ستاره مثل یه نور کوچولو اومدی ستاره شدی مثل یه قطره بارون اومدی و سیل شدی مثل ستاره بی تو شبام تیره و تاره حتی ستاره برق نگاهتو نداره مثل یه تپه کوچولو بودی و کوه شدی مثل یه جوی باریکی بودی که رودخونه شدی مثل ستاره بی تو شبام تیره و تاره حتی ستاره برق نگاهتو نداره از ماست که بر ماست یه دشت سر سبز یه رود پر آب یه سد محکم داشتیم تو سیلاب ما از خوشی ها دلامون آزرد سد رو شکستیم دنیا رو آب برد حالا از اون درو دشت چیزی نمونده باقی انگار از این میخونه صد ساله رفته ساقی حالا غم ما قد یه دریاست جایی که باید دل به دریا زد همینجاست نه کار ایناست نه کار اوناست از این و اون نیست از ماست که برماست یه دشت سر سبز یه رود پر آب یه سد محکم داشتیم تو سیلاب ما از خوشی ها دلامون آزرد سد رو شکستیم دنیا رو آب برد حالا از اون درو دشت چیزی نمونده باقی انگار از این میخونه صد ساله رفته ساقی حالا غم ما قد یه دریاست جایی که باید دل به دریا زد همینجاست نه کار ایناست نه کار اوناست از این و اون نیست از ماست که برماست حالا از اون درو دشت چیزی نمونده باقی انگار از این میخونه صد ساله رفته ساقی حالا غم ما قد یه دریاست جایی که باید دل به دریا زد همینجاست نه کار ایناست نه کار اوناست از این و اون نیست از ماست که برماست نه کار ایناست نه کار اوناست از این و اون نیست از ماست که برماست نه کار ایناست نه کار اوناست از این و اون نیست از ماست که برماست سایه من همونم که همیشه غم و غصم بیشماره اونیکه تنهاترینه حتی سایه ام نداره این منم که خوبیامو کسی هرگز نشناخته اونکه در راه رفاقت همه هستیشو باخته هر رفیقه راهی با من دو سه روزی همسفر بود ادعای هر رفاقت واسه من چه زود گذر بود هر کی با زمزمه عشق دو سه روزی عاشقم شد عشق اون باعث زجر همه ی دقایقم شد اونکه عاشق بود و عمری از جدا شدن میترسید همه هراس و ترسش به دروغش نمی ارزید چه اثر از این صداقت چه ثمر از این نجابت وقتی قد سر سوزن به وفا نکردیم عادت من همونم که همیشه غم و غصم بیشماره اونیکه تنهاترینه حتی سایه ام نداره این منم که خوبیارو کسی هرگز نشناخته اونکه در راه رفاقت همه هستیشو باخته هر رفیقه راهی با من دو سه روزی همسفر بود ادعای هر رفاقت واسه من چه زود گذر بود هر کی با زمزمه عشق دو سه روزی عاشقم شد عشق اون باعث زجر همه ی دقایقم شد اونکه عاشق بود و عمری از جدا شدن میترسید همه هراس و ترسش به دروغش نمی ارزید چه اثر از این صداقت چه ثمر از این نجابت وقتی قد سر سوزن به وفا نکردیم عادت فرنگیس شب ، شب كه ميشه تو كوچه غم اشك من ميشه ستاره من چشمامو به ابرا ميدم آسمون بارون ميباره ميخونم آخ كه ديگه فرنگيس عشق تو داغونم كرد به كي بگم كه چشمات تو غصه زندونم كرد دلم شده ديوونه خدا خودش ميدونه كوچه دلش ميگيره سكوتشو ميسكونه (پنجره ها با فرياد ميگن كي باز ميخونه من روي هر ديوار غمگين اسمتو با اشك ميشونم من توي هر كوچه خاموش ديوونه اي بي آشيونه م ميخونم آخ كه ديگه فرنگيس) عشق تو داغونم كرد به كي بگم كه چشمات تو غصه زندونم كرد دلم شده ديوونه خدا خودش ميدونه كوچه دلش ميگيره سكوتشو ميسكونه (پنجره ها با فرياد ميگن كي باز ميخونه ميگن كي باز ميخونه * غربت دل هیچکی مثل من غربت اینجا رو نداره دیگه حرفای علاقه همه مردن تو دلم مثل گنجشکای بی لونه و بی جای محله دیگه هیجا تو درختا جای من نیست که برم با تو بودن خیلی وقته که گذشته بی تو بودن مثل مهر سرنوشته دیگه اسم تو رو هی زمزمه کردن واسه من نه تو میشه نه فرقی داره بارونه از سر شب همش میباره تو گوشم داد میزنه همش میناله دیگه هیچکی مثل من غربت اینجارو نداره زندگی ارزش این همه اشکا رو نداره دل هیچکی مثل من غربت اینجا رو نداره دیگه حرفای علاقه همه مردن تو دلم مثل گنجشکای بی لونه و بی جای محله دیگه هیجا تو درختا جای من نیست که برم با تو بودن خیلی وقته که گذشته بی تو بودن مثل مهر سرنوشته دیگه اسم تو رو هی زمزمه کردن واسه من نه تو میشه نه فرقی داره بارونه از سر شب همش میباره تو گوشم داد میزنه همش میناله دیگه هیچکی مثل من غربت اینجارو نداره زندگی ارزش این همه اشکا رو نداره دل هیچکی مثل من غربت اینجا رو نداره نداره خواب بارون تو هموني كه توي موج بلا واسه تو دستامو قايق مي كنم اگه موجا تو رو از من بگيرن قطره قطره آب مي شم دق مي كنم واي كه دلم طاقت دوري تو نداره بغض نبودن تو اشكامو در مياره اي كه بي تو اين كوير، خواب بارون مي بينه وقتي نيستي، غم دنيا توي قلبم مي شينه اي كه بي تو واسه من، همه قفسه مرثیه‎است نبودن تو التهاب نفسه توي بهت و غم تنهايي من به سرم دست نوازش كشيدي ولي با رفتنت اي هستي من هستي منو به آتيش كشيدي واي كه دلم طاقت دوري تو نداره بغض نبودن تو اشكامو در مياره پیوستگی مگه میشه مگه میشه مگه میشه ترک وطن کرد توی غربت عمری رو سر کرد من که میدونم تنها میمونم وقتی غربت تو صداته تو که توی همیشگی نیستی دیگه عاشق زندگی نیستی تو که میدونی تنها میمونی ای صبورو هی صبورو بی غرورو جدا نمیشه بود واسه زنجیر پیوستگی قانونه ما که میدونیم تنها میمونیم ما که میدونیم تنها میمونیم مگه میشه مگه میشه مگه میشه ترک وطن کرد توی غربت عمری رو سر کرد من که میدونم تنها میمونم وقتی غربت تو صداته تو که توی همیشگی نیستی دیگه عاشق زندگی نیستی تو که میدونی تنها میمونی ای صبورو هی صبورو بی غرورو جدا نمیشه بود واسه زنجیر پیوستگی قانونه ما که میدونیم تنها میمونیم ما که میدونیم تنها میمونیم ما که میدونیم تنها میمونیم ما که میدونیم تنها میمونیم ما که میدونیم تنها میمونیم هدیه وقتی دستام خالی باشه وقتی باشم عاشق تو غیر دل چیزی ندارم که بدونم لایق تو دلم و از مال دنیا به تو هدیه داده بودم با تموم بی پناهیم به تو تکیه داده بودم هر بلایی سرم اومد همه زجری که کشیدم همه رو به جون خریدم ولی از تو نبریدم هرجا بودم با تو بودم هرجا رفتم تو رو دیدم تو سبک شدن تو رویا همه جا به تو رسیدم اگه احساسم و کشتی اگه از یاد منو بردی اگه رفتی بی تفاوت به غریبی سر سپردی بدون اینو که دل من شده جادو به طلسمت یکی هست اینور دنیا که تو یادش مونده اسمت هر بلایی سرم اومد همه زجری که کشیدم همه رو به جون خریدم ولی از تو نبریدم هرجا بودم با تو بودم هرجا رفتم تو رو دیدم تو سبک شدن تو رویا همه جا به تو رسیدم اگه احساسم و کشتی اگه از یاد منو بردی اگه رفتی بی تفاوت به غریبی سر سپردی بدون اینو که دل من شده جادو به طلسمت یکی هست اینور دنیا که تو یادش مونده اسمت یکی هست اینور دنیا که تو یادش مونده اسمت قصه امیر بارون امشب توی ایوون مثل آزادی تو زندون بی صفا بی تحرک بی ریا بود توی زندون میکنه جون مرد با همت میدون توی فکر رای فرجام امیره بی سرانجام ،نداره حتی رفیقی که بگه دردشو درد دیدن و نگفتن بی سرانجام توی فکر آسمونه که بباره بلکه تو قطره ی بارون بتونه اشک خدا رو هم ببینه نمی دونه حتی اشک هم دیگه فایده ای نداره عادت هرگز نخواستم که تو رو با کسی قسمت بکنم یا از تو حتی با خودم یه لحظه صحبت بکنم هرگز نخواستم که به داشتن تو عادت بکنم بگم فقط مال منی به تو جسارت بکنم انقدر ظریفی که با یک نگاه هرزه میشکنی اما تو خلوت خودم تنها فقط مال منی هرگز نخواستم که به داشتن تو عادت بکنم بگم فقط مال منی به تو جسارت بکنم ترسم اینه که رو تنت جای نگاهم بمونه یا روی تیشه چشات غبار آهم بمونه تو پاک و ساده مثل خواب حتی با بوسه میشکنی شکل همه آرزوهام تجسم خواب منی حتی با اینکه هیچکس مثل من عاشق تو نیست پیش تو آینه چشام حقیره لایق تو نیست حقیره لایق تو نیست مسافر از عذابِ جاده خسته نرسيده و رسيده آهي از سر رسيدن نكشيده و كشيده غمِ سرگردونيامو با تو صادقانه گفتم اسمي كه اسمِ شبم بود با تو عاشقانه گفتم با تنم زخمي اگه بود بي رمق بود اگه پاهام تازه تازه با تو گفتم اگه كهنه بود دردام منِ سرگردونِ ساده تورو صادق مي دونستم اين برام شكسته امِا تورو عاشق مي دونستم تو تموم طول جاده كه افق برابرم بود شوق تو راهتوشه من اسمِ تو همسفرم بود منِ دلشيشه اي هر جا هر شكستن كه شكستم زيرِ كوه،بارِ غصّه هر نشستن كه نشستم عشق تو از خاطرم برد كه نحيفم و پياده تورو فرياد زدم و باز خون شدم تو رگِ جاده نيزه نمبادِ شرجي وسط دشت تابستون تازيانه هاي رگبار توي چلّه زمستون نتونستن،نتونستن جلوي منو بگيرن از منِ خستة خسته شوق رفتنو بگيرن حالا كه رسيدم اينجا پرِ قصّه براگفتن پر نياز تو براي آه شنيدن و شنفتن تورو با خودم غريبه از خودم جدا مي بينم خودمو پر از ترانه تورو بيصدا مي بينم من سرگردون ساده تو رو صادق ميدونستم اين برام شکسته اما و رو عاشق ميدونستم اون هميشه با محبت براي من ديگه نيستي نگو صادقي به عشقت آخه چشمات ميگه نيستي من سرگردون ساده تو رو صادق ميدونستم اين برام شکسته اما و رو عاشق ميدونستم بیا برگرد مگذار كه ياد ما را طعم تلخ اين حقيقت ببرد اين حقيقت است كه از دل برود هر آنكه از ديده رود اين حقيقت است كه از دل برود هر آنكه از ديده رود بيا برگرد تا خونه از عادتت سير نشده تا نگام با يك نگاه تازه درگير نشده بيا تا اومدنت دير نشده دلها دلگير نشده تا هنوز فاصله‌مون جوونه و پير نشده آخه شبها جاي خواب تو چشام درياي آبه ساعت ديواري از وقتي كه رفتي توي خوابه هنوزم عكس من و تو روي ديوار توي قابه نامه‌اي كه گفته بودي من نخوندم هنوزم لاي كتابه بيا برگرد تا خونه از عادتت سير نشده تا نگام با يك نگاه تازه درگير نشده بيا تا اومدنت دير نشده دلها دلگير نشده تا هنوز فاصله‌مون جوونه و پير نشده آخه شبها جاي خواب تو چشام درياي آبه ساعت ديواري از وقتي كه رفتي توي خوابه هنوزم عكس من و تو روي ديوار توي قابه نامه‌اي كه گفته بودي من نخوندم هنوزم لاي كتابه بيا برگرد تا خونه از عادتت سير نشده تا نگام با يك نگاه تازه درگير نشده بيا برگرد تا خونه از عادتت سير نشده تا نگام با يك نگاه تازه درگير نشده سراب برای شنیدن تو که هیچوقت برام حرفی نداری باید بمونم اینجا شاید یه روز بیای ببینی تموم روزا مثل هم مثل همیشه صدای قشنگت همه جا شنیده میشه اما خودت که نیستی ببینی همه اش عذاب مثل سراب وقتی میخوام دیگه نیستی نیستی که ببینی اشکام دیگه نمیتونن نریزن بمونن بسازن نمیرن نیستی که ببینی اشکام دیگه نمیتونن نریزن بمونن بسازن نمیرن برای شنیدن تو که هیچوقت برام حرفی نداری باید بمونم اینجا شاید یه روز بیای ببینی تموم روزا مثل هم مثل همیشه صدای قشنگت همه جا شنیده میشه اما خودت که نیستی ببینی عین سراب مثل عذاب وقتی میخوام دیگه نیستی نیستی که ببینی اشکام دیگه نمیتونن نریزن بمونن بسازن نمیرن نیستی که ببینی اشکام دیگه نمیتونن نریزن بمونن بسازن نمیرن نیستی که ببینی اشکام دیگه نمیتونن نریزن بمونن بسازن نمیرن نیستی که ببینی اشکام دیگه نمیتونن نریزن آی بمونن بسازن نمیرن نیستی که ببینی اشکام دیگه نمیتونن نریزن بمونن بسازن نمیرن کاش از اول تو كدوم كوهي كه خورشيد از تو دست تو میتابه چشمه چشمه ابر ايثار روي سينه تو خوابه تو كدوم خليج سبزي كه عميق اما زلاله مثل آينه پاك و روشن مهربون مثل خياله كاش از اول مي‌دونستم كه تو صندوقچه قلبت كليدي داري براي درهاي هميشه بسته كاش از اول مي‌دونستم كه تو دستاي نجيبت مرهمي داري براي زخم اين هميشه خسته تو به قصه‌ها شبيهي ساده اما حيرت‌آور شوق تكرار تو دارم وقتي مي‌رسم به آخر تو پلي پل رسيدن روي گردابه ترديد منو رد مي‌كني از رود منو مي‌بري به خورشيد كاش از اول مي‌دونستم كه تو صندوقچه قلبت كليدي داري براي درهاي هميشه بسته كاش از اول مي‌دونستم كه تو دستاي نجيبت مرهمي داري براي زخم اين هميشه خسته تو كدوم كوهي كه خورشيد از تو دست تو مي‌تابه چشمه چشمه ابر ايثار روي سينه تو خوابه تو كدوم خليج سبزي كه عميق اما زلاله مثل آينه پاك و روشن مهربون مثل خياله كاش از اول مي‌دونستم كه تو صندوقچه قلبت كليدي داري براي درهاي هميشه بسته كاش از اول مي‌دونستم كه تو دستاي نجيبت مرهمي داري براي زخم اين هميشه خسته كاش از اول مي‌دونستم كه تو صندوقچه قلبت كليدي داري براي درهاي هميشه بسته كاش از اول مي‌دونستم كه تو دستاي نجيبت مرهمي داري براي زخم اين هميشه خسته بوسه باد بوسه باد خزونی، با هزار نامهربونی، زیر گوش برگ تنها، میگه طعمه خزونی...! برگ سبز و تر و تازه، رنگ سبزشُ می بازه، غرق بوسه های باد و وحشت روزای تازه می کَنه دل از درخت و، میشه آواره کوچه کوچه ای که یادگارِ روزای رفته و پوچه... می شینه گوشة کوچه، چشم به آسمون می دوزه می کُنه یاد گذشته، دلش از غصه می سوزه... یاد باد...! یادِ گذشته شاد باد! این دلِ زرد و تهی، در حسرتِ دیدار باد...! یادِ روزایی که کوچه، زیر سايه تنم بود، مهربون درختِ عاشق، مستِ عطر نفسم بود سهمِ من از بوسه باد، چی بگم ای داد و بیداد! همه زردی و تباهی، مُردن و رفتن از یاد... گريه کن گریه کن گریه کن گریه قشنگه گریه سهم دل تنگه گریه کن گریه غروره مرحم این راه دوره سر بده آواز حق حق خالی کن دلی که تنگه گریه کن گریه قشنگه گریه قشنگه گریه سهم دل تنگه گریه کن گریه قشنگه بزار پروانه احساس دلتو بغل بگیره بغض کهنه رو رها کن تا دلت نفس بگیره نکنه تنها بمونی دل به غصه ها بدوزی تو بشی مثل ستاره تو دل شبا بسوزی گریه کن گریه قشنگه گریه سهم دل تنگه گریه کن گریه کن گریه قشنگه گریه سهم دل تنگه گریه کن گریه غروره مرحم این راه دوره سر بده آواز حق حق خالی کن دلی که تنگه گریه کن گریه قشنگه گریه قشنگه گریه سهم دل تنگه گریه کن گریه قشنگه ... قشنگه ... قشنگه پنجره وقتی که تنگ غروب ، بارون به شيشه می ‌زنه همه غصه های دنيا ، توی سينه ‌ی منه توی قطره ‌های بارون ، می شکنه بغض صدام ديگه غير از يه دونه پنجره ، هيچی نمی خوام پشت اين پنجره می شينم و آواز می خونم منتظر واسه رسیدنت ، تو بارون می‌ مونم زیر بارون انتظارت رنگ تازه ‌ی داره منم عاشق ‌ترم انگار وقتی بارون می ‌باره بعضی وقت ها که میای سر روی شونم می‌ ذاری تموم غصه ‌ها رو از دل من بر می‌ داری اما اين فقط يه خوابه ، خواب پشت پنجره وقت بيداری بازم ، غم می شينه تو حنجره غم می شينه تو حنجره وقتی که تنگ غروب ، بارون به شيشه می ‌زنه همه غصه های دنيا ، توی سينه ‌ی منه توی قطره ‌های بارون ، می شکنه بغض صدام ديگه غير از يه دونه پنجره ، هيچی نمی خوام بعضی وقت ها که میای سر روی شونم می‌ ذاری تموم غصه ‌ها رو از دل من بر می‌ داری اما اين فقط يه خوابه ، خواب پشت پنجره وقت بيداری بازم ، غم می شينه تو حنجره غم می شينه تو حنجره تصور کن تصور کن اگه حتی تصور کردنش سخته! جهانی که هر انسانی تو اون خوشبخته خوشبخته! جهانی که تو اون پول و نژاد و قدرت ارزش نیست! جواب هم‌صدایی‌ها پلیس ضد شورش نیست! نه بمب هسته‌ای داره، نه بمب‌افکن نه خمپاره! دیگه هیچ بچه‌ای پاشو روی مین جا نمی‌زاره! همه آزاده آزادن، همه بی‌درد بی‌دردن! تو روزنامه نمی‌خونی، نهنگا خودکشی کردن! جهانی را تصور کن، بدون نفرت و باروت! بدون ظلم خود کامه بدون وحشت و طاغوت! جهانی را تصور کن، پر از لبخند و آزادی! لبالب از گل و بوسه، پر از تکرار آبادی! تصور کن اگه حتی تصور کردنش جرمه! اگه با بردن اسمش گلو پر میشه از سرمه! تصور کن جهانی را که توش زندان یه افسانه‌س! تمام جنگای دنیا، شدن مشمول آتش‌بس! کسی آقای عالم نیست، برابر با هم‌اند مردم! دیگه سهم هر انسانِ تن هر دونه‌ی گندم! بدون مرزو محدوده، وطن یعنی همه دنیا! تصور کن تو می‌تونی بشی تعبیر این رویا! محبوبه شب وقتی شب پاشو تو باغها میزاره نفس گلها می گیره وقتی تاریکی از آسمون می باره دل غنچه ها می میره وقتی ظلمت نفس گلها رو بسته گل محبوبه شب بیدار نشسته دل به تاریکی و ظلم شب نمی ده جون که عطرش تا ته باغها رسید اگه محبوبه رو تو گلدون بذارن همه اطرافشو خار و خس بکارند اگه ديوار بکشند دور وجودش اگه تهمت بزنند به تار و پودش عطر محبوبه ي شب پشت هر ديوار سنگي راه داره .... گل محبوبه ي شب توي قلب غنچه ها پناه داره... شبها که گلها تو تاریکی نشستن همه از وحشت شب چشمها رو بستن تنشون ملرزه از ترس سیاهی گل محبوبه تو واسشون پناهی عطر محبوبه ي شب پشت هر ديوار سنگي راه داره .... گل محبوبه ي شب توي قلب غنچه ها پناه داره... عطر محبوبه ي شب پشت هر ديوار سنگي راه داره .... گل محبوبه ي شب توي قلب غنچه ها پناه داره... عطر محبوبه ي شب پشت هر ديوار سنگي راه داره .... گل محبوبه ي شب توي قلب غنچه ها پناه داره... هنوز من اگه هنوز میخونم واسه خاطره دل توست شعر من صدای غم نیست هم صدای حسرت توست عزیزم اگه خزونم واست از بهار میخونم تو رو تنها نمیذارم گرچه تنها جا میمونم اگه تو شبای سردت با خودت تنها میشینی من برات میخونم از عشق تا که فردا رو ببینی اگه هم صدای اشکی واسه آرزوی بر باد من برات میخونم ای گل نو بهارو نبر از یاد همه دلخوشیم به اینه که تو یادت موندگارم گر چه عمریه تو این دشت یه خزونه بی بهارم ------------------------------------------ ياد من باش رفتيُ خاطره های تو نشسته تو خيالم! بی تو من اسير دست آرزوهای محالم! ياد من نبودی اما، من به ياد تو شكستم! غير تو که دوری از من ، دل به هيچ کسی نبستم! هم ترانه! ياد من باش! بی بهانه ياد من باش وقت بيداريِ مهتاب، عاشقانه ياد من باش! اگه باشی با نگاهت، ميشه از حادثه رد شد! ميشه تو آتيش عشقت، گُر گرفتنُ بلد شد! اگه دوری، اگه نيستی، نفس فرياد من باش! تا ابد، تا تهِ دنيا، تا هميشه ياد من باش! هم ترانه! ياد من باش! بی بهانه ياد من باش! وقت بيداريِ مهتاب، عاشقانه ياد من باش! حکایت با تو، حكايتي دگراين دل ما بسر كند شب سياه قصه ، را هواي تو سحر كند باور ما نميشود ، در سر ما نميرود از گذر سينه ما يار دگر گذر كند شكوه بسي شنيده ام از دل درد كشيده ام كور شوم جز تو اگر زمزمه اي دگر كند چاره كار ما تويي ،‌ ياور و يار ما تويي توبه نميكند اثر ، مرگ مگر اثر كند مجرم آزاده منم ، تن به جزا داده منم قاضي درگاه تويي ، حكم سحر گاه تويي با تو حكايتي دگر ، اين دل ما بسر كند شب سياه قصه را ، هواي تو سحر كند باور ما نميشود ، در سر ما نميرود از گذر سينه ما يار دگر گذر كند شكوه بسي شنيده ام از دل درد كشيده ام كور شوم جز تو اگر زمزمه اي دگر كند مقصد و مقصودم تويي ، عشقم و معبودم تويي از تو حذر نميكنم ، سايه مگر سفر كند چاره كار ما تويي ،‌ ياور و يار ما تويي توبه نميكند اثر ، مرگ مگر اثر كند پرنده های قفسی پرنده هاي قفسي عادت دارن به بيکسي عمرشون بي هم نفس کز ميکنن کنج قفس نميدونن سفر چيه عاشق دربه در کيه هر کي بريزه شادونه فکر ميکنن خداشونه يه عمره بي حبيبن با آسمون غريبن اين همه نعمت اما هميشه بي نصيبن چميدونن به چي ميگن ستاره چميدونن دنيا کيا بهاره چميدونن عاشق ميشه چه آسون پرنده زير بارون تو آسمون نديدن خورشيد چه نوري داره چشمه ي کوه مشرق چه راه دوري داره قفس به اين بزرگي کاشکي پرنده بودم مهم نبود پريدن ولي برنده بودم فرقي نداره وقتي ندوني و نبيني غصت ميگيره وقتي ميدوني و ميبيني غصت ميگيره وقتي ميدوني و ميبيني چميدونن به چي ميگن ستاره چميدونن دنيا کيا بهاره چميدونن عاشق ميشه چه آسون پرنده زير بارون پرنده هاي قفسي عادت دارن به بيکسي عمرشون بي هم نفس کز ميکنن کنج قفس نميدونن سفر چيه عاشق دربه در کيه هر کي بريزه شادونه فکر ميکنن خداشونه يه عمره بي حبيبن با آسمون غريبن اين همه نعمت اما هميشه بي نصيبن چميدونن به چي ميگن ستاره چميدونن دنيا کيا بهاره چميدونن عاشق ميشه چه آسون پرنده زير بارون از عشق تو اگه از عشق ميشه قصه نوشت ميشه از عشق تو گفت ميشه با ستاره هاي چشم تو مغرب نو مشرق نو برپا کرد ميشه از برق نگات خورشيد و خاکستر کرد ميشه از گندمياي سر زلفت يه عالم شعر نوشت آره از عشق تو ديوونگي هم عالميه آره از عشق تو مردن داره ميشه از عشق تو مرد و ديگه از دست همه راحت شد ميشه از عشق تو مرد و ديگه از دست تو هم راحت شد آره از عشق تو ديوونگي هم عالميه اگر از عشق ميشه قصه نوشت ميشه از عشق تو گفت شکایت سکوتم از رضایت نیست دلم اهل شکایت نیست هزار شاکی خودش داره خودش گیر گرفتار همون بهتر که ساکت باشه این دل جدا از این ضوابط باشه این دل از این بد تر نشه رسوایی ما که تنها تر نشه تنهایی ما که کاره ما گذشته از شکایت هنوز هم بایبندیم در رفاقت میریزه تو خودش دل غصه هاشو آخه هیچ کس نمیخواد قصه ها شو کسی جرمی نکرده گر بما این روز ها عشقی نمیورزه بها یی داشت این دل بیشتر ها که در این روزا نمی ارزه سکوتم از رضایت نیست دلم اهل شکایت نیست هزار شاکی خودش داره بچه ها و چه این جمله به فکر همگی افتاده بچه ها را چه کنیم بچه ها می رقصند بچه ها می خوانند این طرقیست که در خاطرشان می ماند ای فلانی دو سه خطی بنویس ساده تر رنگی تر در پی قافیه و وازه نباش سوزه ی امروزی بگذر از دل سوزی ل له ها یی همه دل سوزتر از مادرشان بیخیال از غم فردایی و از عاقبت و اخرشان من هنوز معتقدم میشود عشق به انها اموخت میشود در بدر وازه بازار نبود میتوان تقدیم کرد و پشیزی به پشیزی نفروخت میتوان عشق به انها اموخت اون روزها اون روزا ما دلی داشتیم واسه بردن جونی داشتیم واسه مردن کسی بودیم کاری داشتیم پاییز و بهاری داشتیم تو سرا ما سری داشتیم عشقی و دلبری داشتیم اون روزا ما دلی داشتیم واسه بردن جونی داشتیم واسه مردن کسی بودیم کاری داشتیم پاییز و بهاری داشتیم تو سرا ما سری داشتیم عشقی و دلبری داشتیم کسی آمد که حرف عشق را با ما زد دل ترسوی ما هم دل به دریا زد به یک دریای توفانی دل ما رفته مهمانی چه دور ساحلش از دور پیدا نیست یک عمری راه و در قدرت ما نیست باید پارو نزد وا داد باید دل رو به دریا داد خودش میبردت هرجا دلش خواست به هرجا برد بدون ساحل همونجاست به امیدی که ساحل داره این دریا به امیدی که آروم میشه تا فردا به امیدی که این دریا فقط شاه ماهی داره به عشقی که نمیبینی شباشو بی ستاره دل ما رفته مهمانی به یک دریای طوفانی باید پارو نزد وا داد باید دل رو به دریا داد خودش میبردت هرجا دلش خواست به هرجا برد بدون ساحل همونجاست گم کرده وای بر من گر تو آن گم کرده ام باشی که بس دور است بین ما که این سو که این سو پیرمردی با سپیدی های مو و هزاران بار مردن رنج بردن با خمی در قامت از این راه دشوار که این سو دستها خوشکیده دل مرده به ظاهر خنده ای بر لب و گاهی حرفهای پیچ در پیچ و هم هیچ و گه گاهی و گه گاهی دو خط شعری که گویای همه چیز است و خود ناچیز و گه گاهی دو خط شعری که گویای همه چیز است و خود ناچیز وای بر من گر تو آن گم کرده ام باشی گر تو آن گم کرده ام باشی وای بر من گر تو آن گم کرده ام باشی که بس دور است بین ما که آن سو که آن سو نازنینی غنچه ای شاداب و صدها آرزو بر دل دلی گهواره عشقی که چندی بیش نیست شاید و از بازیچه بودن سخت بیزاریست وای بر من گر تو آن گم کرده ام باشی که بس دور است بین ما و عاشق گشتن و عاشق نمودن سخت دشوار است چوپان هراسهای بیهوده تا بوده همین بوده فرزندهای مشروع شرع قانون و تباهی پوچی بیهودگی و عمر میرسد به سی پنجاه هفتاد و حاصل چند فرزند و چندین نواده و این است ضمانت زندگی گوسفدان آبادی بالا چه فرق دارد آبادی پایین چوپانها سر مست مغرور سر شیر است پنیر هست و ماستهای ترشیده و گه گاهی گرگهای دریده و در هر جشنی و در هر عذایی سری بریده من رفتم میروم جایز نیست من رفتم من رفتم و حدیث گفتم چوپان به از گوسفند آزادی به از بند چه با لبخند چه بی لبخند آزادی به از بند دریای طوفانی کسي آمد که حرف عشقو با ما زد ! دل ترسوي ما هم دل به دريا زد ! به يک درياي طوفاني دل ما رفته مهماني ... چه دوره ساحلش از دور پيدا نيست ... يه عمري راهه و در قدرت ما نيست ... بايد پارو نزد وا داد ! بايد دل رو به دريا داد ! خودش مي بردت هر جا دلش خواست ... به هر جا برد بدون ساحل همونجاست ... به اميدي که ساحل داره اين دريا ! به اميدي که آروم ميشه تا فردا ! به اميدي که اين دريا فقط شاه ماهي داره ! به عشقي که نمي بيني شباشو بي ستاره ! دل ما رفته مهماني به يک درياي طوفاني ... بايد پارو نزد وا داد ! بايد دل رو به دريا داد ! خودش مي بردت هر جا دلش خواست ... به هر جا برد بدون ساحل همونجاست ... هوای خانه هوای خانه چه دلگیر می شود گاهی از این زمانه دلم سیر می شود گاهی عقاب تیز پر دشتهای استغنا اسیر پنجهء تقدیر می شود گاهی صدای زمزمهء عاشقانه آزادی فغان و نالهء شبگیر می شود گاهی نگاهِ مردم بیگانه در دل غربت به چَشمِ خستهء من تیر می شود گاهی مبر ز موی سپیدمگمان به عمر دراز جوان ز حادثه ای پیر می شود گاهی بگو اگر چه به جایی نمی رسد فریاد کلام حق دمِ شمشیر می شود گاهی بگیر دست مرا آشنای درد بگیر مگو چنین و چنان، دیر می شود گاهی به سوی خویش مرا می کشد چه خون و چه خاک محبّت است که زنجیر می شود گاهی طلوع وقتی که دلتگ می شم و همراه تنهایی می رم، داغ دلم تازه می شه زمزمه های خوندنم وسوسه های موندم با تو هم اندازه می شه قد هزارتا پنجره تنهایی آواز می خونم دارم با کی حرف می زنم؟ نمی دونم، نمی دونم این روزا دنیا واسه من از خونم کوچیک تره کاش می تونستم بخونم قد هزار تا پنجره طلوع من، طلوع من وقتی غروب پر بزنه موقع رفتن منه طلوع من، طلوع من وقتی غروب پر بزنه موقع رفتن منه حالا که دلتنگی داره رفیق تنهاییم می شه کوچه ها نارفیق شدن حالا که می خوان شب و روز به هم دیگه دروغ بگن ساعت ها هم دقیق شدن جزیره منم روی زمین تنها ترین خاک خدا همه تنم در حسرت یه جای پا جزیره ام جزیره ای که همیشه تو غربتم تنهام نذار ای رهگذر من تشنه محبتم تو ندیدی چه غریبه جزیره یه خاکه توی اب اسیره همیشه تو هراسه مرگه که روزی زیر اب نمیره منم تنهاترین جزیره ی روی زمین تو میدونی درد منو غربت نشین جزیره ای وابسته ام شده بن بست دنیای من ای رهگذر از بی کسی شده مسموم هوای من تو ندیدی چه غریبه جزیره یه خاکه توی اب اسیره همیشه تو هراسه مرگه که روزی زیر اب نمیره که روزی زیر اب نمیره که روزی زیر اب نمیره که روزی زیره اب نمیره نامه پاکت بی تمبر و تاریخ نامه بی اسم و امضاء کوچه دلواپسی ها برسه به دست بابا با سلام خدمت بابا عرض کنم که غربت ما انقدم بد نیست که میگن راضیم الحمدا... یادمون دادن که اینجا زندگی رو سخت نگیریم از غم ویرونی تو روزی صد دفعه نمیریم یادمون دادن که یاد سوختن خونه نیفتیم خواب بود هر چی که دیدیم باد بود هر چی شنفتیم راستی چند وقته که رفتم بی غم و غزل سر کار روزگارم ای یدک نیست شکر غربت گرم بازار قلم و دفتر شعرم توی گنجه کنج دیوار عکس سهراب روی طاقچه غزلش گوشه انبار توی نامه گفته بودی بی چراغ دل مادر براتون نور میفرستم جنس اعلاء طرح آخر من ستاره بردم اینجا با بلیطای برنده راستی اونجا نور فانوس یه شبش کرایه چنده پاکت بی تمبر و تاریخ نامه بی اسم و امضاء کوچه دلواپسی ها برسه به دست بابا پنجره روي سکوي کناره پنجره همه شب جاي منه چند ورق کاغذ و يک دونه قلم هميشه يار منه کاغذاي خط خطي از کنار در باز پنجره ميپرن توي کوچه سر حال از اينکه آزاد شدن نمي دونن که اسير دل سنگ باد شدن ديگه بيداري شب عادتمه همدم سکوت تنهايي من تيک تيک ساعتمه حالا من موندم و يک دونه ورق که اونم از اسم تو سياه میشه همه چيم تو زندگي آخرش به پاي تو هدر ميشه چشمونم، فاصله رو از پنجره ديد ميزنه دلم اسم تو رو فرياد ميزنه دراي پنجره رو تا انتها باز مي کنم تو خيالم با تو پرواز ميکنم دو دلی آخه من هیچی ندارم که نثارت کنم تا فدای چشمهای مثل بهار تو کنم می درخشی مثل یک تیکه جواهرتوی جمع من می ترسم عاقبت یه روز قمارت بکنم من مثل شبهای بی ستاره سرد و خالیم خوب می ترسم جای عشق غصه رو یارت کنم تو مثل یه قصه پر از خاطره هستی نمی خوام من بی نشون تو رو نشونه دارت بکنم تو که بی قرار دیدن شب و ستاره ای واسه دیدن ستاره بی قرارت بکنم مثل دریا بی قراری نمی تونی بمونی من چرا مثل یه برکه موندگارت بکنم من مثل شبهای بی ستاره سرد و خالیم خوب می ترسم جای عشق غصه رو یار تو(ت بود) بکنم تو مثل قصه پر از خاطره هستی نمی خوام(نمی خوای غلط بود) من بی نشون تو رو نشونه دارت بکنم تو بگو خودت بگو با تو بمونم یا برم آخه من هیچ نمی خوام غصه دارت بکنم تو بگو خودت بگو با تو بمونم یا برم آخه من هیچ نمی خوام غصه دارت بکنم تو بگو خودت بگو با تو بمونم یا برم آخه من هیچ نمی خوام غصه دارت بکنم خار به نام بخشنده بزرگ داور بر حق به نام خداوند ايثار و انصاف خارم اگر از خاري خارم تو مپنداري دانم كه مرا با گل يكجا تو نگهداري گل را تو به آن گويي كه از عشق معطر شد آن گل كه فقط گل بود در حادثه پر پر شد سوداي تو را دارم من از دل و از جانم گفتند كه پيدا شو ديدند كه پنهانم گفتند كه پيدا كن خود را و تو را با هم گفتم كه پيدا هست در هر نفس آدم پيداست و من پنهان من در تن و او در جان يك آن نظري كردم در خود گذري كردم ديدم كه نه در دوري نزديك تر از نوري در راه عبور از تو من اين همه دور از تو يك عمر نينديشم هيهات، تو در پيشم چشم است كه بينا نيست در عشق كه اين ها نيست حادثه آن لحظه كه از نياز انسان دارد نه كم از هواي حيوان يك دانه گندم طلايي از تشت طلا گرانبها تر در حادثه هاي ناگهاني سالم از مريض مبتلاتر آسوده مباش كه بي نيازي يك آن دگر از پر نيازي آنجا كه تو فرعون زماني در تير رس باد خزاني رنگ دیروز خرسند شديم از اين كه امروز رنگي دگر است نه رنگ ديروز تا شب نشده رنگ دگر شد گفتند از اين نكته هزار نكته بياموز فریاد زدیم که چرخ گردون لیلا تو نداده ای به مجنون فریاد بر آمد آنکه خاموش کم داد اگر اگیرد افزون خاموش شدیمو درخموشی رفتیم سراغ می فروشی فریاد زدیم دوای ما کو گویند دواست باده نوشی خرسند شدیم از اینکه هستیم رفتیم و در میکده بستیم با خود به سخن چنین نشستیم ما باده نخورده ایم مستیم مسجد سرراه از ان گذشتیم برروی درش چنین نوشتیم در میکده هم خدای بینی با مرد خدا اگر نشینی قرن ما قرن ما شاعر اگر داشت، هوا بهتر بود خار هم كمتر نبود از گل، بسا گل تر بود قرن ما شاعر اگر داشت، كه كبوتر با كبوتر، باز با باز نبود شعار پرواز واي بر ما كه تصور كرديم عشق را بايد كشت در چنين قرني كه دانش حاكم است عشق را از صحنه دور انداختن ديوانگي است درماندگي است شرمندگي است قرن، قرن آتش نيست قرن يك هواي تازه است فكرها را شستشويي لازم است گم شديم گر در ميان خويشتن جستجويي لازم است نازنين ها، از سياهي تا سفيدي را سفر بايد كنيم خرسند شديم از اين كه امروز رنگي دگر است نه رنگ ديروز تا شب نشده رنگ دگر شد گفتند از اين نكته هزار نكته بياموز غریبه مسافر شهر غمي غريبي مثل خودمي تو صورتت پر از غمه غصه داري يه عالمه دوست داري درد و دل كني دلت گرفته از همه غريبه توي غربت نگي چي شد محبت بگي ميگن ديوونه است حرفاش چه بچه گونه است تقصير آدما نيست اين همه درد دوا نيست آب و نون و نفس كجا اومدي تو قفس تو هم مثل همه ما ها سر دو راهي موندي و دل رو به درياها زدي گفتي غريبي بهتره واسه همه در به درا اين ديگه راه آخره تو شك و توي ترديد چشمات كجا رو مي ديد قناری من گرفتار سنگيني سکوتي هستم که گويا قبل از هر فريادي لازم است سرما زده و سوز ه و پاييز فراري در حسرت روزهاي بهاري بق کرده قناري اجاق خونه مي سوزه و سرده ببين سرما چه کرده ! اي واي از اون روزي که گردونه به کام ما نگرده يخ بسته گل گلدون ها انگار طوفان طبيعت رو ببين کرده چه بيداد برگي ديگه نيست روي درختها سرماست فقط ميون حرفا هر چي که بوده توي طبيعت قايم کرده يکي ميون برفا در حسرت روزهاي بهاري بق کرده قناري در حسرت روزهاي بهاري بق کرده قناري در حسرت روزهاي بهاري بق کرده قناري در حسرت روزهاي بهاري بق کرده قناري من تمام هستيم را در نبرد با سرنوشت در تهاجم با زمان آتش زدم کشتم من بهار عشق را ديدم ولي باور نکردم يک کلام در جزوهايم هيچ ننوشتم من زمقصد ها پي مقصودهاي پوچ افتادم . تا تمام خوبها رفتند و خوبي ماند در يادم من به عشق منتظر بودن همه صبر و قرارم رفت . بهارم رفت . عشقم مرد . يادم رفت مرد خدا خرسند شديم از اين كه امروز رنگي دگر است، نه رنگ ديروز تا شب نشده، رنگ دگر شد گفتند از اين نكته، هزار نكته بياموز فرياد زديم كه چرخ گردون ليلا تو را نداده اي به مجنون فرياد بر آمد آن كه، خاموش كم داد اگر، نگيرد افزون خاموش شديم و در خموشي رفتيم سراغ مي فروشي فرياد زديم دواي ما كو گويند دواست، باده نوشي هشيار نشد مگر كه مدهوش اين بار گران بگيرم از دوش آرام كنار گوش ما گفت اين بار گران تو مفت مفروش از خود به كجا شوي تو پنهان از خود به كجا شوي گريزان بيداري دل چنين مخوابان سخت امده است مبخش آسان هشيار شديم از اين كه هستيم رفتيم و در ميكده بستيم با خود به سخن چنين نشستيم ما باده نخورده ايم و مستيم مسجد، سر راه از آن گذشتيم بر روي درش چنين نوشتيم در ميكده هم خداي بيني با مرد خدا اگر نشيني غروب چشماي منتظر به پيچ جاده دلهره هاي دل پاک و ساده پنجره ي باز و غروب پاييز نم نم بارون تو خيابون خيس ياد تو هر تنگ غروب تو قلب من مي کوبه سهم من از با تو بودن غم تلخ غروبه غروب هميشه واسه من نشوني از تو بوده برام يه يادگاريه جز اون چيزي نمونده چشماي منتظر به پيچ جاده دلهره هاي دل پاک وساده پنجره ي باز و غروب پاييز نم نم بارون تو خيابون خيس ياد تو هر تنگ غروب تو قلب من مي کوبه سهم من از با تو بودن غم تلخ غروبه غروب هميشه واسه من نشوني از تو بوده برام يه يادگاريه جز اون چيزي نمونده تو ذهن کوچه هاي آشنايي پر شده از پاييز تن طلائي تو نيستي و وجودم و گرفته شاخهء خشک پيچک تنهایی ياد تو هر تنگ غروب تو قلب من مي کوبه سهم من از با تو بودن غم تلخ غروبه غروب هميشه واسه من نشوني از تو بوده برام يه يادگاريه جزءاون چيزي نمونده فصل پاییزی فصل پاییزی من که میرسه فصل اندوه سفر سرمیرسه تو سکوت خسته باور من سایه ام فکر جدایی میکنه شاخه سرد وجودم نمیخواد رگ بیداری لحضه هام باشه نفسم در نمیاد به چشم خواب نمیاد دل من تو رو میخواد چشم من گریه میخواد نفسم در نمیاد به چشم خواب نمیاد دل من تو رو میخواد چشم من گریه میخواد تو عبور از پل خواب جاده ها روح من عشقی به رفتن نداره تو سکوت خالیه این دل من دیگه هیچی جز تو جایی نداره مثل شبنم که میخواد گریه کنه فصل بارون تو چشم در میزنه فصل پاییزیه من که میرسه نفسم به عشق تو پر میزنه نفسم در نمیاد به چشم خواب نمیاد دل من تو رو میخواد چشم من گریه میخواد نفسم در نمیاد به چشم خواب نمیاد دل من تو رو میخواد چشم من گریه میخواد تو عبور از پل خواب جاده ها روح من عشقی به رفتن نداره تو سکوت خالیه این دل من دیگه هیچی جز تو جایی نداره مثل شبنم که میخواد گریه کنه فصل بارون تو چشم در میزنه فصل پاییزیه من که میرسه نفسم به عشق تو پر میزنه نفسم در نمیاد به چشم خواب نمیاد دل من تو رو میخواد چشم من گریه میخواد نفسم در نمیاد به چشم خواب نمیاد دل من تو رو میخواد چشم من گریه میخواد نفسم در نمیاد به چشم خواب نمیاد دل من تو رو میخواد چشم من گریه میخواد روز برفی تو چشام اشکي نمونده تو دلم حرفي ندارم ديگه وقت رفتنمه سفر دور و درازه انتظار روز برفي تو دلم داغ زده سرما انتظار آفتاب گرم تو دلم يخ زده اما برف و بوران ، ابر و بارون چيکه چيکه توي ناودون روز ابري، روز سرما انتظار روز برفي ... فاصله من میگم منو شکستن چشم فانوسم و بستن تو میگی خدا بزرگه ماهو میده به شب من من میگم اخه دلم بود اونکه افتاده به خاکه تو میگی سرت سلامت اینه ها زلال و پاکه اینه ها زلال و پاکه اینکه فاصله ها رو نمیشه با گریه پر کرد یکیمون بهار سرخوش یکیمون پاییزه پر درد من میگم فاصله مرگه بین دستای تو تا من تو میگی زندگی اینه حاصل عشق تو با من من میگم حالا بسوزم یا که با غصه بسازم تو میگی فرقی نداره من که چیزی نمیبازم من میگم اینجا رو باختی عمری که رفته نمیاد تو میگی قصه همین بود تو یک برگی توی این باد من میگم منو شکستن چشم فانوسم و بستن تو میگی خدا بزرگه ماهو میده به شب من من میگم اخه دلم بود اونکه افتاده به خاکه تو میگی سرت سلامت اینه ها زلال و پاکه اینه ها زلال و پاکه اینکه فاصله ها رو نمیشه با گریه پر کرد یکیمون بهار سرخوش یکیمون پاییزه پر درد من میگم فاصله مرگه بین دستای تو تا من تو میگی زندگی اینه حاصل عشق تو با من من میگم حالا بسوزم یا که با غصه بسازم تو میگی فرقی نداره من که چیزی نمیبازم من میگم اینجا رو باختی عمری که رفته نمیاد تو میگی قصه همین بود تو یک برگی توی این باد من میگم حالا بسوزم یا که با غصه بسازم تو میگی فرقی نداره من که چیزی نمیبازم من میگم اینجا رو باختی عمری که رفته نمیاد تو میگی قصه همین بود تو یک برگی توی این باد من میگم حالا بسوزم یا که با غصه بسازم تو میگی فرقی نداره من که چیزی نمیبازم من میگم اینجا رو باختی عمری که رفته نمیاد تو میگی قصه همین بود تو یک برگی توی این باد چه دردیست چه دردي است در ميان جمع بودن ولي درگوشه اي تنها نشستن براي ديگران چون کوه بودن ولي در چشم خود آرام شکستن براي هر لبي شعري سرودن ولي لبهاي خود همواره بستن چه دردي است در ميان جمع بودن ولي درگوشه اي تنها نشستن به رسم دوستي دستي فشردن ولي با هر سخن قلبي شکستن به نزد عاشقان چون سنگ خاموش ولي در بطن خود غوغا نشستن به غربت دوستان بر خاک سپردن ولي در دل اميد به خانه بستن به من هر دم نواي دل زند بانگ چه خوش باشد از اين غمخانه رستن چه دردي است در ميان جمع بودن ولي درگوشه اي تنها نشستن براي ديگران چون کوه بودن ولي در چشم خود آرام شکستن به رسم دوستي دستي فشردن ولي با هر سخن قلبي شکستن به نزد عاشقان چون سنگ خاموش ولي در بطن خود غوغا نشستن به غربت دوستان بر خاک سپردن ولي در دل اميد به خانه بستن به من هر دم نواي دل زند بانگ چه خوش باشد از اين غمخانه رستن چه دردي است در ميان جمع بودن ولي درگوشه اي تنها نشستن براي ديگران چون کوه بودن ولي در چشم خود آرام شکستن چه دردي است در ميان جمع بودن ولي درگوشه اي تنها نشستن قصه گل و تگرگ قصه منو غم تو قصه گل و تگرگه ترس بی تو زنده بودن ترس لحظه های مرگه ای برای با تو بودن باید از بودن گذشتن سر به بیداری گرفته ذهن خواب آلوده من همیشه میون قاب خالی درهای بسته طرح اندام قشنگت پاک و رویایی نشسته کاش میشد چشام ببینن طرح اندام تو داره زنده میشه جون میگیره پا توی اتاق میزاره کاش میشد صدای پاهات بپیچه تو گوش دالون طرف دالون بگرده سر آفتاب گردونامون کاش میشد دوباره باغچه پر گلهای تو باشه غنچه سفید مریم با نوازش تو واشه کاش میشد اما نمیشه نمیشه بیای دوباره نمیشه دستات تو گلدون گلای مریم بزاره کاش میشد اما نمیشه این مرام روزگاره رفتنت همیشگی بود دیگه برگشتن نداره بارون تو كه بارون و نديدي گل ابرا رو نچيدي گله از خيسيه جاده هاي غربت مي كني تو كه خوابي تو كه بيدار تو كه مستي تو كه هشيار لحظه هاي شب و با ستاره قسمت مي كني منو بشناس كه هميشه نقش غصه ام روي شيشه من خشكيده درخت توي بطن باغ و بيشه جاده هاي بي صبا رو سال گنگ بي بهارو تو نديدي به پشيزي نگرفتي دل ما رو تو كه بارون و نديدي گل ابرا رو نچيدي گله از خيسيه جاده هاي غربت مي كني تو كه خوابي تو كه بيدار تو كه مستي تو كه هشيار لحظه هاي شب و با ستاره قسمت مي كني لحظه هاي تلخ غربت هفته هاي بي مروت تو نبودي كه ببيني شب تار انتظارو همه قصه هام تو هستي لحظه لحظه هام تو هستي تو خيالم توي خوابم پا به پام بازم تو هستي منو بشناس كه هميشه نقش غصه ام روي شيشه من خشكيده درخت توي بطن باغ و بيشه جاده هاي بي صبا رو سال گنگ بي بهارو تو نديدي به پشيزي نگرفتي دل ما رو لحظه هاي تلخ غربت هفته هاي بي مروت تو نبودي كه ببيني شب تار انتظارو همه قصه هام تو هستي لحظه لحظه هام تو هستي تو خيالم توي خوابم پا به پام بازم تو هستي همه قصه هام تو هستي لحظه لحظه هام تو هستي تو خيالم توي خوابم پا به پام بازم تو هستي جزیره من همون جزیره بودم خاکی و صمیمی و گرم واسه عشق بازی موجا قامتم یه بستر نرم یه عزیز دردونه بودم پیش چشم خیس موجا یه نگین سبز خالص روی انگشتر دریا تا که یک روز تو رسیدی توی قلبم پا گذاشتی غصه های عاشقی رو تو وجودم جا گذاشتی زیر رگباره نگاهت دلم انگار زیر و رو شد برای داشتن عشقت همه جونم آرزو شد تا نفس کشیدی انگار نفسم برید تو سینه ابر و باد و دریا گفتن حس عاشقی همینه اومدی تو سرنوشتم بی بهونه پا گذاشتی اما تا قایقی اومد از من و دلم گذشتی رفتی با قایق عشقت سوی روشنی فردا من و دل اما نشستیم چشم به راهت لبه دریا دیگه رو خاک وجودم نه گلی هست نه درختی لحظه های بی تو بودن می گذره اما به سختی دل تنها و غریبم داره این گوشه می میره ولی حتی وقت مردن باز سراغتو می گیره می رسه روزی که دیگه قعر دریا می شه خونم اما تو دریای عشقت باز یه گوشه ای می مونم دلتنگی خیلی وقته دیگه بارون نزده رنگ عشق به این خیابون نزده خیلی وقته ابری پرپر نشده دل آسمون سبکتر نشده مه سرد رو تن پنجره ها مثل بغض توی سینه منه ابر چشمام پر اشکه ای خدا وقتشه دوباره بارون بزنه خیلی وقته که دلم برای تو تنگ شده قلبم از دوری تو بدجوری دلتنگ شده خیلی وقته که دلم برای تو تنگ شده قلبم از دوری تو بدجوری دلتنگ شده بعد تو هیچ چیزی دوست داشتنی نیست کوه غصه از دلم رفتنی نیست حرف عشق تو رو من با کی بگم همه حرفا که آخه گفتنی نیست خیلی وقته که دلم برای تو تنگ شده قلبم از دوری تو بدجوری دلتنگ شده خیلی وقته دیگه بارون نزده رنگ عشق به این خیابون نزده خیلی وقته ابری پرپر نشده دل آسمون سبکتر نشده مه سرد رو تن پنجره ها مثل بغض توی سینه منه ابر چشمام پر اشکه ای خدا وقتشه دوباره بارون بزنه خیلی وقته که دلم برای تو تنگ شده قلبم از دوری تو بدجوری دلتنگ شده خیلی وقته که دلم برای تو تنگ شده قلبم از دوری تو بدجوری دلتنگ شده بعد تو هیچ چیزی دوست داشتنی نیست کوه غصه از دلم رفتنی نیست حرف عشق تو رو من با کی بگم همه حرفا که آخه گفتنی نیست خیلی وقته که دلم برای تو تنگ شده قلبم از دوری تو بدجوری دلتنگ شده خیلی وقته که دلم برای تو تنگ شده قلبم از دوری تو بدجوری دلتنگ شده خیلی وقته که دلم برای تو تنگ شده قلبم از دوری تو بدجوری دلتنگ شده زمزمه این دیگه فکر نداره وقتی میشنوی میگم تو برو باهام نمون حتی اسممو نیار اگه یک شب دیگه زیر بارونا قدم زدی بدون که تمام فکر من پیش تو بود مثل تو تو زندگیم هیچکی نبود میدونی حرفی ندارم اگه زمزمه هامون شده یخ تو دلامون میدونی جایی ندارم جز امشب زیر بارون برم پیش خدامون میدونی حرفی ندارم اگه زمزمه هامون شده یخ تو دلامون میدونی جایی ندارم جز امشب زیر بارون برم پیش خدامون این دیگه فکر نداره وقتی میشنوی میگم تو برو باهام نمون حتی اسممو نیار اگه یک شب دیگه زیر بارونا قدم زدی بدون که تمام فکر من پیش تو بود مثل تو تو زندگیم هیچکی نبود میدونی حرفی ندارم اگه زمزمه هامون شده یخ تو دلامون میدونی جایی ندارم جز امشب زیر بارون برم پیش خدامون میدونی حرفی ندارم اگه زمزمه هامون شده یخ تو دلامون میدونی جایی ندارم جز امشب زیر بارون برم پیش خدامون این دیگه فکر نداره وقتی میشنوی میگم تو برو باهام نمون حتی اسممو نیار اگه یک شب دیگه زیر بارونا قدم زدی بدون که تمام فکر من پیش تو بود مثل تو تو زندگیم هیچکی نبود میدونی حرفی ندارم اگه زمزمه هامون شده یخ تو دلامون میدونی جایی ندارم جز امشب زیر بارون برم پیش خدامون میدونی حرفی ندارم اگه زمزمه هامون شده یخ تو دلامون میدونی جایی ندارم جز امشب زیر بارون برم پیش خدامون میدونی حرفی ندارم اگه زمزمه هامون شده یخ تو دلامون میدونی جایی ندارم جز امشب زیر بارون برم پیش خدامون میدونی حرفی ندارم اگه زمزمه هامون شده یخ تو دلامون میدونی جایی ندارم جز امشب زیر بارون برم پیش خدامون طفلکی نگو طفلی دل سپرده یه نفر دلش رو برده بگو چون عاشق قلبش تابحال از غم نمرده میدونی زندگی سخته بار حرف زور زیاده اون کسی برده که قلبش رو به دست غم نداده نگو طفلکی منم من من شهامتم زیاده هیچ کسی هنوز تو دنیا مثل من که دل نداده مثل پرواز پرنده توی قلب آسمونها من دلو به عشق سپردم توی قلب کهکشونها پر زدم من توی چشمات با تو من پرواز کردم من از پایان می ترسیدمو آغاز کردم نگو طفلی دل سپرده یه نفر دلش رو برده بگو چون عاشق قلبش تابحال از غم نمرده میدونی زندگی سخته بار حرف زور زیاده اون کسی برده که قلبش رو به دست غم نداده نگو طفلکی منم من من شهامتم زیاده هیچ کسی هنوز تو دنیا مثل من که دل نداده مثل پرواز پرنده توی قلب آسمونها من دلو به عشق سپردم توی قلب کهکشونها پر زدم من توی چشمات با تو من پرواز کردم من از پایان می ترسیدمو آغاز کردم ایرونی هيچكي مثل ايروني نميشه ايروني ساقه و برگ ريشه ساقه از ريشه جدا نميشه روزگارمون پاييز ميشه اما هيچوقت زمستون نميشه ايروني بر قراره هميشه هيچكي مثل ايروني نميشه با تمام تلاشي كه ميشه ساقه از ريشه جدا نميشه برگهاي سبزمون زرد ميشه بهارمون زمستون نميشه ايروني برقراره هميشه هيچكي مثل ايروني نميشه هيچكى مثل ايروني نميشه ------------------- نقاب هي بازيگر! گريه نکن! ماهمه مون مثل هميم صبحا که از خواب پا ميشيم نقاب به صورت مي زنيم يکي معلم ميشه و يکي ميشه خونه بدوش يکي ترانه ساز ميشه يکي ميشه غزل فروش کهنه نقاب زندگي تا شب رو صورتاي ماس گريه هاي پشت نقاب مثل هميشه بي صداس هر کسي هستي يه دفه قد بکش از پشت نقاب از رو نوشته حرف نزن، رها شو از پيله خواب نقش يک دريچه رُ رو ميله قفس بکش براي يک بار که شده جاي خودت نفس بکش کاشکی مي شد تو زندگي ما خودمون باشيم و بس تنها براي يک نگاه، حتي براي يک نفس تا کي به جاي خود ما نقابه ما حرف بزنه؟ تا کي سکوتو رج زدن نقش نمايش منه؟ هر کسي هستي يه دفه قد بکش از پشت نقاب از رو نوشته حرف نزن، رها شو از پيله خواب نقش يک دريچه رُ رو ميله قفس بکش براي يک بار که شده جاي خودت نفس بکش مي خوام همين ترانه رُ رو صحنه فرياد بزنم نقابمو پاره کنم، جاي خودم داد بزنم آخرین نامه خوابيدي بدون لالايي و قصه بگير آسوده بخواب بي درد و غصه ديگه كابوس زمستون نمي بيني توي خواب گلهاي حسرت نمي چيني ديگه خورشيد چهرتو نمي سوزونه جاي سيلي يا يه باد روش نمي مونه ديگه بيدار نمي شي با نگروني يا با ترديد كه بري يا كه بموني رفتي و آدمكا رو جا گذاشتي قانون جنگل رو زير پا گذاشتي اينجا قهرن سينه ها با مهربوني تو تو جنگل نمي تونستي بموني دلتو بردي با خود به جاي ديگه اونجا كه خدا برات لالايي ميگه ميدونم ميبينمت يه روز دوباره توي دنيايي كه آدمك نداره برگ مثله برگي خشك و تنها رويه شاخه موندم اينجا مي ترسم تويه چنگ وحشي باد برم از خاطر و از ياد بپوسم همه ي روزاي من ‍‍‌، قصه ي بودن من ، تويه آينه ي دلم مثله شب سياه و سرده ، مثله ابرا رنگِ درده تو شتاب لحظه ها من ، با خودم يكه و تنها مي دونم تو سراب اين افق تا سفر نهايت اينجا مي مونم همه ي روزاي من ‍‍‌، قصه ي بودن من ، تويه آينه ي دلم مثله شب سياه و سرده ، مثله ابرا رنگِ درده مثله يه غروب تنها ، كه ميشينه پشت ابرا كه سكوت بي پناهم تويه اين بيهودگي ها لحظه ها رو مي شمارم انتظار هر نگاهم مثله برگي خشك و تنها رويه شاخه موندم اينجا مي ترسم تويه چنگ وحشي باد برم از خاطر و از ياد بپوسم خاطره ميرم از شهر تو با يه کوله بار از خاطره دل من مونده پيشت گرچه پاهام مسافره ميگذره همراه جاده ياد تو از تو خيالم توي راه دریغ از ابری که بباره واسه حالم توي هر گوشه اين شهر دارم از عشق تو يادي مي سوزونه منو ياده دلي که به من ندادي راه ميوفتم بي هدف مقصد راهو نمي دونم کاش مي شد آروم بگيرم ولي افسوس نمي تونم کو یه قاصدک تو جاده که بشه همسفر من من یه قصهم که جدایی شده فصل آخر من توي هر گوشه اين شهر دارم از عشق تو يادي مي سوزونه منو ياده دلي که به من ندادي توي هر گوشه اين شهر دارم از عشق تو يادي مي سوزونه منو ياده دلي که به من ندادي توي هر گوشه اين شهر دارم از عشق تو يادي مي سوزونه منو ياده دلي که به من ندادي توي هر گوشه اين شهر دارم از عشق تو يادي مي سوزونه منو ياده دلي که به من ندادي ميرمو گم ميشم اخر تو غروب دشت غربت نمي تونم که بمونم توي شهر بي محبت توي هر گوشه اين شهر دارم از عشق تو يادي مي سوزونه منو ياده دلي که به من ندادي توي هر گوشه اين شهر دارم از عشق تو يادي مي سوزونه منو ياده دلي که به من ندادي فاصله فاصله يه حرف سادس، بين ديدن و نديدن بگو صرفه با کدومه، شنيدن يا نشنيدن ؟ ما مي‌خواستيم از درختا کاغذ و قلم بسازيم بنويسيم تا بمونيم پشت سايه جون نبازيم آينه ها اونجا نبودن تا ببينيم که چه زشتيم رو درخت با نوک خنجر «زنده باد درخت» نوشتيم زنگ خوش صداي تفريح واسمون زنگ خطر شد همه چوباي جنگل، دسته تيغ تبر شد فاصله يه حرف سادس، بين ديدن و نديدن بگو صرفه با کدومه، شنيدن يا نشنيدن ؟ اگه حرفمو شنيدي جنگل رو نده به پاييز کاري کن درخت باغچه تن نده به خنجر تيز با جونه ها يکي شو قد بکش نگو که سخته جنگل تازه به پا کن هر يه آدم يه درخته فاصله يه حرف سادس، بين ديدن و نديدن بگو صرفه با کدومه، شنيدن يا نشنيدن ؟ فاصله يه حرف سادس، بين ديدن و نديدن بگو صرفه با کدومه، شنيدن يا نشنيدن ؟ ما مي‌خواستيم از درختا کاغذ و قلم بسازيم بنويسيم تا بمونيم پشت سايه جون نبازيم آينه ها اونجا نبودن تا ببينيم که چه زشتيم رو درخت با نوک خنجر «زنده باد درخت» نوشتيم زنگ خوش صداي تفريح واسمون زنگ خطر شد همه چوباي جنگل، دسته تيغ تبر شد فاصله يه حرف سادس، بين ديدن و نديدن بگو صرفه با کدومه، شنيدن يا نشنيدن ؟ فاصله يه حرف سادس، بين ديدن و نديدن بگو صرفه با کدومه، شنيدن يا نشنيدن ؟ خسته شدم خسته شدم بس که دلم دنبال يک بهونه گشت بس که ترانه خوندمو برگ زمونه برنگشت بازم کلاغ غصه ها رفت و به خونش نرسيد يکه سوار عاشقو هيشکی تو آينه ها نديد حادثه عزيز من تنها تو موندنی شدی بين همه ترانه هام تنها تو خوندنی شدی دستای سردمو بگير سقف ما ديوار نداره يه روز تو قحطی غزل دنيا ما رو کم مياره من آخرين رهگذرم تو اين خيابون بلند دير اومدم که زود برم دل به صدای من نبند يه روز توی برق چشات خورشيد رو پيدا مي کنم آی شب تار و سوت و کور به آروزی من نخند خسته شدم بس که دلم دنبال يک بهونه گشت بس که ترانه خوندمو برگ زمونه برنگشت بازم کلاغ غصه ها رفتو به خونش نرسيد يکه سوار عاشقو هيشکی تو آينه ها نديد حادثه عزيز من تنها تو موندنی شدی بين همه ترانه هام تنها تو خوندنی شدی دستای سردمو بگير سقف ما ديوار نداره يه روز تو قحطی غزل دنيا ما رو کم مياره من آخرين رهگذرم تو اين خيابون بلند دير اومدم که زود برم دل به صدای من نبند يه روز توی برق چشات خورشيد رو پيدا مي کنم آی شب تار و سوت و کور به آروزی من نخند خسته شدم بس که دلم دنبال يک بهونه گشت بس که ترانه خوندمو برگ زمونه برنگشت بازم کلاغ غصه ها رفتو به خونش نرسيد يکه سوار عاشقو هيشکی تو آينه ها نديد میلاد براي روز ميلاد تن خود من آشفته رو تنها نذاري براي ديدن باغ نگاهت ميون پيكر شبها نذاري همه تنهايي ها با من رفيقن منو در حسرت عشقت نذاري براي روز ميلاد تن خود منو دور از دل و ديدت نذاري دلم دلتنگه و مهرت رو مي خواد دلم رو در پي غمها نذاري ميام تنها توي قلبت مي شينم منو قلبت رو جايي جا نذاري عزيزم جشن ميلادت مبارك منو اون سوي جشن دل نذاري عزيزم جشن ميلادت مبارك منو اون سوي جشن دل نذاري با من باش لحظه اي با من باش، تا که از آن لحظه برويم تا گل که ببندم از نگاه تو به هر ستاره پل لحظه اي با من باش، تا که از تو نفسي تازه کنم تا از آن لحظه با تو، سفر آغاز کنم سفري تا ته بيشه هاي سر سبز خيال تا به دروازه هاي شهر آرزوهاي محال سفري در خم و پيچ گذر ستاره ها از ميون دشت پر خاطره ترانه ها لحظه اي با من باش لحظه اي با من باش لحظه اي با من باش تا به باغ چشم تو پنجره اي باز کنم از تو شعر و قصه و ترانه اي ساز کنم شعري هم صداي بارون رنگ سبز جنگل و آبي دريا قصه اي به رنگ و عطر قصه هاي عاشقاي دنيا از يه لحظه تا هميشه، ميشه از تو پر گرفت تا او ج ابر ا کوچه پس کوچه شهر و با خيالت پرسه زد تا مرز فردا لحظه اي با من باش لحظه اي با من باش ------------------------------------- قاب شیشه ای پشت قاب شيشه پنجره اي که شباي منو با خود مي بره جايي که گذشته هام مثل تصوير از تو قابش مي گذره پشت قاب بي نفس مثل او پرنده که دلش گرفته تو قفس مثل يه حقيقت رفته به باد منو با خود ميبره مثل يه رويا توي خواب شهر من من به تو مي انديشم نه به تنهايي خويش از پس شيشه تو را مي بينم که گرفتي مرا در بر خويش من وضو با نفس خيال تو ميگيرم و تو را مي خوانم و به شوق فردا که تو را خواهم ديد چشم به راه مي مانم تن من پاره اي از آن تن توست و قشنگترين شباي پر ستاره شب توست گلای پونه صدای خش خش برگای خزونی توی (روی) گوشم ناله می کرد آسمون بغضش رو تو پرده ابرای سیاهش پاره می کرد رعد و برق نگاه شهر رو با صداش خواب زده می کرد زمین از این همه سنگینی بار به روی شونش گله می کرد همچنان پای پیاده فارغ از صدای خشم اسمونی بیخیال از ناله ها و گله های برگهای زرد(سبز) خزونی جاده های بی کسی رو گم کی ردم آروم آروم تن غربت رو می شستم زیر قطره های بارون من به یاد عطر بارون زده گل های پونه می کشیدم پای خستم رو (خستمو) تو جاده به هوای بوی خونه وقتی که صدای خونه من رو تا آخر جاده می کشونه این سراب تو جاده که چشمام رو می پوشونه دیوونه اين همه دردسر، فايده نداره ديگه تو تو دلم، جايي نداري ديوونه، ديوونه، که دلش هرجا ميره مي مونه، مي مونه، تا که از جا در ميره کي جواب درد بي درمون من پيدا ميشه کي ميشه کجا ميشه که من آروم بگيرم از تموم دار دنيا تو فقط مونده بودي تو فقط دلخوشي من توي زندگي بودي ديوونه ديوونه که دلش هرجا ميره مي مونه مي مونه تا که از جا در ميره گله عجب ايدل عاشق، تو هم حوصله دار ي تو اين سينه نشستي، هزار تا گله داري يه روز عاشق نوري، يه روزي سوت و کوري يه روز مثل حبابي، يه روز سنگ صبوري پر از شک و هراسي، هميشه بي حواصي پر از حرفي و خاموش يه قصه و فراموش پر از راز نگفته، يه کوله بار بر دوش يه بي طافت خسته، به انتظار نشسته يه روز رفيق راهي، سفر پاي پياده به اندازه عشقي، پر از حرفاي ساده باسه روزاي رفته سفر قصه خوبه چراغ روشن راه قشنگي غروبه رسوا ترین عاشق نگاهي مي كني، ما رو مگه عاشق نديدي، تو يا شايد ديدي و رسواترين عاشق نديدي، تو يا ما مجنونيمو، خونه خرابي عالمي داره يا عشقت مونده و دست از سر ما بر نمي داره خداييش فرقي هم انگار نداره يا اگه داره دل رسواي ما بند كرده و بازم گرفتاره الهي دل خوشي باشه پناهت گلاي رازقي تن پوش راهت الهي خوش خبر باشه قناري بخونه تا خروس خون چشم به راهت صفاي ديدنت اي قصه نور من و با خود ببر تا آخر دور گلاي پيرهنت، ياس و اقاقي بمونم منتظر، تا قصه باقي عروسک شب حرفا ديگه تموم شده برا گفتن تو دلم حرفي ندارم اشكا ديگه تموم شدن برا گريه تو چشام اشكي ندارم مثل اون شبنم پاك روي گل ها مي موني مثل اون عروسك شب توي رويا مي موني مثل اون شبنم پاك روي گل ها مي موني مثل اون عروسك شب توي رويا مي موني حرفا ديگه تموم شده برا گفتن تو دلم حرفي ندارم اشكا ديگه تموم شدن برا گريه تو چشام اشكي ندارم مثل اون شبنم پاك روي گل ها مي موني مثل اون عروسك شب توي رويا مي موني مثل اون شبنم پاك روي گل ها مي موني مثل اون عروسك شب توي رويا مي موني تن زخمي رو تن زخمی جاده کی غم رفتنو کاشته کی تو غربت خیابون قاب خورشید و شکسته کی تو شهر عشق و رؤیا شعر نفرین و نوشته کی برای من تنها کوه غم رو جا گذاشته کی تو اوج قصه ها من و بی صدا گذاشت تو کوچ پرنده ها کی تو خوابم پا گذاشت برای قلبای خسته بگین آسمون بباره زیر پای پاک بارون یه کسی گلی بکاره تن زخمی زیر بارون دیگه مرهمی نداره میشه تن پوش خیابون چون دیگه جایی نداره جاده خالی حالا من و رو تنش میکاره رو تن زخمی جاده کی دیگه پاشو میذاره زمزمه متن ترانه : این دیگه فکر نداره وقتی میشنوی میگم تو برو باهام نمون حتی اسممو نیار اگه یک شب دیگه زیر بارونا قدم زدی بدون که تمام فکر من پیش تو بود که تمام زندگیم دست تو بود میدونی حرفی ندارم اگه زمزمه هامون شده یخ تو دلامون میدونی جایی ندارم جز امشب زیر بارون برم پیش خدامون میدونی حرفی ندارم اگه زمزمه هامون شده یخ تو دلامون میدونی جایی ندارم جز امشب زیر بارون برم پیش خدامون غربت دل هیچکی مثل من غربت اینجا رو نداره دیگه حرفای علاقه همه مردن تو دلم مثل گنجشکای بی لونه و بی جای محله دیگه هیجا تو درختا جای من نیست که برم با تو بودن خیلی وقته که گذشته بی تو بودن مثل مهر سرنوشته دیگه اسم تو رو هی زمزمه کردن واسه من نه تو میشه نه فرقی داره بارونه از سر شب همش میباره تو گوشم داد میزنه همش میناله دیگه هیچکی مثل من غربت اینجارو نداره زندگی ارزش این همه اشکا رو نداره دل هیچکی مثل من غربت اینجا رو نداره دیگه حرفای علاقه همه مردن تو دلم مثل گنجشکای بی لونه و بی جای محله دیگه هیجا تو درختا جای من نیست که برم با تو بودن خیلی وقته که گذشته بی تو بودن مثل مهر سرنوشته دیگه اسم تو رو هی زمزمه کردن واسه من نه تو میشه نه فرقی داره بارونه از سر شب همش میباره تو گوشم داد میزنه همش میناله دیگه هیچکی مثل من غربت اینجارو نداره زندگی ارزش این همه اشکا رو نداره دل هیچکی مثل من غربت اینجا رو نداره نداره سراب برای شنیدن تو که هیچوقت برام حرفی نداری باید بمونم اینجا شاید یه روز بیای ببینی تموم روزا مثل هم مثل همیشه صدای قشنگت همه جا شنیده میشه اما خودت که نیستی ببینی همه اش عذاب مثل سراب وقتی میخوام دیگه نیستی نیستی که ببینی اشکام دیگه نمیتونن نریزن بمونن بسازن نمیرن نیستی که ببینی اشکام دیگه نمیتونن نریزن بمونن بسازن نمیرن برای شنیدن تو که هیچوقت برام حرفی نداری باید بمونم اینجا شاید یه روز بیای ببینی تموم روزا مثل هم مثل همیشه صدای قشنگت همه جا شنیده میشه اما خودت که نیستی ببینی عین سراب مثل عذاب وقتی میخوام دیگه نیستی نیستی که ببینی اشکام دیگه نمیتونن نریزن بمونن بسازن نمیرن نیستی که ببینی اشکام دیگه نمیتونن نریزن بمونن بسازن نمیرن نیستی که ببینی اشکام دیگه نمیتونن نریزن بمونن بسازن نمیرن نیستی که ببینی اشکام دیگه نمیتونن نریزن آی بمونن بسازن نمیرن نیستی که ببینی اشکام دیگه نمیتونن نریزن بمونن بسازن نمیرن غربت دل هیشکی مثل من، غربت اینجا رو نداره دیگه حرفای علاقه، همه مردن تو دلم مثل گنجيشکای بی، لونه و بی جای محله دیگه هیجا تو درختا، جای من نیست که برم با تو بودن خیلی وقته که گذشته بی تو بودن مثل مهر سرنوشته دیگه اسم تو رو هی، زمزمه کردن واسه من نه تو میشه، نه فرقی داره بارونه، از سر شب همش میباره تو گوشم داد میزنه، همش میناله میگه هیشکی مثل من، غربت اینجارو نداره زندگی، ارزش این، همه اشکا رو نداره دل هیشکی مثل من، غربت اینجا رو نداره دیگه حرفای علاقه، همه مردن تو دلم مثل گنجيشکای بی، لونه و بی جای محله دیگه هیجا تو درختا، جای من نیست که برم با تو بودن، خیلی وقته که گذشته بی تو بودن، مثل مهر سرنوشته دیگه اسم تو رو هی، زمزمه کردن واسه من نه تو میشه، نه فرقی داره بارونه، از سر شب همش میباره تو گوشم داد میزنه، همش میناله میگه هیشکی مثل من، غربت اینجارو نداره زندگی، ارزش این، همه اشکا رو نداره جنگل بدون ریشه توی خونمون به ما میگن فراری توی غربت دم به دم انگشت نگاری دیگه حتی صاحب اون خونه نیستیم بیرون خونه میگن ما تروریستیم وقتی خونه شده بود مثل جهنم ما با ویزای بهشت بریدیم از هم حالا تو برزخ بدبینی اسیریم نمیتونیم ریشمونو پس بگیریم نمیتونیم ریشمونو پس بگیریم چاره ای نمونده جز رفتن و رفتن انگار اینو رو پیشونیمون نوشتن که سفر تقدیر ماست واسه همیشه ما همینیم جنگل بدون ریشه ما همینیم جنگل بدون ریشه توی خونمون به ما میگن فراری توی غربت دم به دم انگشت نگاری دیگه حتی صاحب اون خونه نیستیم بیرون خونه میگن ما تروریستیم چاره ای نمونده جز رفتن و رفتن انگار اینو رو پیشونیمون نوشتن که سفر تقدیر ماست واسه همیشه ما همینیم جنگل بدون ریشه ما همینیم جنگل بدون ریشه ... ---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- چوب خط خط می کشم رو دیوار همیشه روزی یک بار تو هم شبیه من باش حسابتو نگه دار ببین که چند تا قرنه تن به اسیری دادی دنیات شده شبیه سلول انفرادی تا چشم رو هم میذاری می بینی عمر تموم شد بین چهارتا دیوار وجود تو حروم شد چوب خط این اسیری دیواراتو پوشونده همین روزا می بینی که فرصتی نمونده بیرون بیا خودت باش تو آدمی نه برده همیشه باخته هرکس شکایتی نکرده عاشق زندگی باش زندگی شغل و پول نیست تو امتحان بودن برده بودن قبول نیست خط می کشم رو دیوار همیشه روزی یک بار تو هم شبیه من باش حسابتو نگه دار ببین که چند تا قرنه تن به اسیری دادی دنیات شده شبیه سلول انفرادی بیرون بیا خودت باش تو آدمی نه برده همیشه باخته هرکس شکایتی نکرده عاشق زندگی باش زندگی شغل و پول نیست تو امتحان بودن برده بودن قبول نیست خط می کشم رو دیوار همیشه روزی یک بار تو هم شبیه من باش حسابتو نگه دار خط می کشم رو دیوار... گل من برقرار باشی و سبز گل من تازه بمون نفسم پیشکش تو جای من زنده بمون باغ دل بی تو خزون موندنی باش مهربون تو که از خود منی منو از خودت بدون غزل و قافیه بی تو همه رنگ انتظاره این همه شعر و ترانه همه بی عطر و بهاره موندنی باشی همیشه لب پاییزو نبوسی نشه پرپر شی عزیزم مهربون گلم نپوسی --- برقرار باشی و سبز گل من تازه بمون نفسم پیشکش تو جای من زنده بمون باغ دل بی تو خزون موندنی باش مهربون تو که از خود منی منو از خودت بدون غزل و قافیه بی تو همه رنگ انتظاره این همه شعر و ترانه همه بی عطر و بهاره موندنی باشی همیشه لب پاییزو نبوسی نشه پرپر شی عزیزم مهربون گلم نپوسی --- موندنی باشی همیشه لب پاییزو نبوسی نشه پرپر شی عزیزم مهربون گلم نپوسی پرنده ی مهاجر ای پرنده مهاجر سفرت سلامت اما به کجامیری عزیزم قفسه تموم دنیا روی شاخه های دوری چه خوشی داره صبوری وقتی خورشیدی نباشه تا همیشه سوت و کوری میگذره روزای عمرت توی جاده های خلوت تا بخوای بر گردی خونه گم میشی تو باغ غربت واسه ما فرقی نداره هر جا باشیم شب نشینیم دلخوشیم به این که شاید سحرو یه روز ببینیم آخرش یه روزی هجرت در خونتو میکوبه تازه اون لحظه میفهمی همه آسمون غروبه آخرش یه روزی هجرت در خونتو میکوبه تازه اون لحظه میفهمی همه آسمون غروبه میگذره روزای عمرت توی جاده های خلوت تا بخوای بر گردی خونه گم میشی تو باغ غربت واسه ما فرقی نداره هر جا باشیم شب نشینیم دلخوشیم به این که شاید سحرو یه روز ببینیم آخرش یه روزی هجرت در خونتو میکوبه تازه اون لحظه میفهمی همه آسمون غروبه آخرش یه روزی هجرت در خونتو میکوبه تازه اون لحظه میفهمی همه آسمون غروبه ---------------------------- خدا جون خداجون ! متشکریم که چشم دادی بهمون واسه گریه کردن و دیدن این دنیای زشت مرسی که پا به ما دادی واسه ی سگ دوزدن واسه گشتن تو جهنم دنبال راه بهشت آخ که شکرت ای خدا واسه جهان به این بدی چی میشد اگه تو دست به ساختنش نمیزدی ؟ خداجون ! ممنون از اینکه دوتا دست دادی به ما تا اونارو رو به هر مترسکی دراز کنیم خداجون ! مرسی از این دلی که تو سینه مونه می تونیم دل یکی دیگرو بازیچه کنیم آخ که شکرت ای خدا واسه جهان به این بدی چی میشد اگه تو دست به ساختنش نمیزدی ؟ خداجون ! ممنون از اینکه دوتا دست دادی به ما تا اونارو رو به هر مترسکی دراز کنیم خداجون ! مرسی از این دلی که تو سینه مونه می تونیم دل یکی دیگرو بازیچه کنیم آخ که شکرت ای خدا واسه جهان به این بدی چی میشد اگه تو دست به ساختنش نمیزدی ؟ تو بارون که رفتی تو بارون که رفتی شبم زیر و رو شد یه بغض شکسته رفیق گلوم شد تو بارون که رفتی دل باغچه پژمرد تمام وجودم توی آینه خط خورد هنوز وقتی بارون تو کوچه می باره دلم غصه داره دلم بی قراره نه شب عاشقانه است نه رویا قشنگه دلم بی تو خونه دلم بی تو تنگه --- یه شب زیر بارون که چشمم به راهه می بینم که کوچه پر نور ماهه تو ماه منی که تو بارون رسیدی امید منی تو شب نا امیدی دنبال خودت نگرد لای برگای کتابا دنبال خودت نگرد تو غبارا تو سرابا دنبال خودت نگرد گم نکن خودت را تو دنیای تردید و دروغ زیر آوار نقابا دنبال خودت نگرد باورش کن من تازه رو خود خود توئه اون غریبه که بلای جون تو شده توئه صورتت برام نقابه خودتو نشون بده اون که تن میده به هر نقابی که مده توئه گاهی وقتا آینه هم دروغ میگه گاهی وقتا صورتت مال تو نیست گاهی حتی توی آینه خودتو اشتباه میگیری با یکی دیگه باورش کن من تازه رو خود خود توئه اون غریبه که بلای جون تو شده توئه صورتت برام نقابه خودتو نشون بده اون که تن میده به هر نقابی که مده توئه لای برگای کتابا دنبال خودت نگرد تو غبارا تو سرابا دنبال خودت نگرد رفیق طاقت بیار رفیق طاقت بیار میشه شنید خندیدن دلخواه رو تو زنده می مونی رفیق طاقت بیار این راه رو طوفان رو پشت سر بزار اون سمت ما آبادیه این زمزمه تو گوشمه فردا پر از آزادیه طاقت بیار رفیق دنیا تو مشت ماست طاقت بیار رفیق خورشید پشت ماست طاقت بیار رفیق ما هر دو بی کسیم طاقت بیار رفیق داریم می رسیم دنیا اگه تاریک شد دستای فانوس و بگیر با من بیا با من بیا چیزی نمونده از مسیر سرما و سوز برف رو آهسته پشت سر بزار امروز وقت خواب نیست ما با همیم طاقت بیار طاقت بیار رفیق دنیا تو مشت ماست طاقت بیار رفیق خورشید پشت ماست طاقت بیار رفیق ما هر دو بی کسیم طاقت بیار رفیق داریم می رسیم طاقت بیار رفیق - رفیق رفیق رفیق - طاقت بیار رفیق - رفیق رفیق رفیق رفیق الکی من فقط عاشق اینم ، حرف قلبت و بدونم الکی بگم جدا شیم ، تو بگی که نمی تونم من فقط عاشق اینم ، بگی از همه بیزاری دو سه روز پیدام نشه تا ببینم چه حالی داری من فقط عاشق اینم ، عمری از خدا بگیرم اونقدر زنده بمونم ، تا بجای تو بمیرم من فقط عاشق اینم ، روزایی که با تو تنهام کار و بار زندگیم و بزارم برای فردا من فقط عاشق اینم ، وقتی از همه کلافم بشینم یه گوشه دنج ، موهای تو رو ببافم عاشق اون لحظه ام که ، پشت پنجره بشینم حواست به من نباشه ، دزدکی تو رو ببینم من فقط عاشق اینم ، عمری از خدا بگیرم اونقدر زنده بمونم ، تا بجای تو بمیرم من فقط عاشق اینم ، عمری از خدا بگیرم اونقدر زنده بمونم ، تا بجای تو بمیرم یادگاری ترانه سرا : کورش سمیعی تنظیم : فرد میرزا چندتا عکس یادگاری با یه بغضو چندتا نامه چندتا آهنگ قدیمی که همه دلخوشیامه آینه ای که رو به رومه غرق تو بهت یه تصویر بارونای پشت شیشه من و تنهایی و تقدیر دست من نیست نفسم از عطر تو کلافه می شه لحظه ای که حسی از تو به دلم اضافه می شه باور نمی شه اما این تویی که داره می ره خیره می مونم به چشمات حتی گریه ام نمی گیره چشای مونده به راهو شب تنهایی و ماهو یه دل بی سرپناهو من و خونه ساعت های غرق خوابو این منه بی تو خرابو یادت هرگز نمی مونه نمی مونه نمی مونه دست من نیست نفسم از عطر تو کلافه می شه لحظه ای که حسی از تو به دلم اضافه می شه باور نمی شه اما این تویی که داره می ره خیره می مونم به چشمات حتی گریه ام نمی گیره چشای مونده به راهو شب تنهایی و ماهو یه دل بی سرپناهو من و خونه ساعت های غرق خوابو این منه بی تو خرابو یادت هرگز نمی مونه نمی مونه نمی مونه آه ه نمی مونه یادت نمی مونه یادت هرگز نمی مونه نمی مونه نمی مونه بی خیال ... ترانه سرا : صفا لطفی تنظیم : نیما وارسته ... اشکایی که بی هوا روگونه هام میریزه ابری که از همه خاطره هات لبریزه دلی که میخواد بمونه تنی که باید بره حرفی که تو دلمه اما ندونی بهتره بیخیال حرفایی که تو دلم جا مونده بیخیال قلبی که این همه تنها مونده آخه دنیای تو دنیای دلای سنگیه واسه تو فرقی نداره دل من چه رنگیه مثه تنهایی میمونه با تو همسفر شدن توی شهر عاشقی بیخودی در به در شدن حال و روزمو ببین تا که نگی تنها رفت اهل عشق و عاشقی نبود و بی پروا رفت بیخیال حرفایی که تو دلم جا مونده بیخیال قلبی که این همه تنها مونده آخه دنیای تو دنیای دلای سنگیه واسه تو فرقی نداره دل من چه رنگیه بی تو ... ترانه سرا : شایان جعفر نژاد تنظیم : خشایار احمدیه ... دو دریچه دو نگاه دو پنجره دو رفیق دو همنشین دو حنجره دو مسافر دو مسیر زندگی دو عزیز دو همدم همیشگی با هم از غروب و سایه رد شدیم قصه ی عاشقی رو بلد شدیم فکر می کردیم آخر قصه اینه جز خدا هیشکی ما رو نمی بینه دو غریبه دو تا قلب در به در دو تا دلواپس این چشمای تر دو تا اسم دو خاطره دو نقطه چین دوتا دور افتاده ی تنها نشین عاقبت جدا شدن دستای ما گم شدیم تو غربت غریبه ها آخر اون همه لبخند و سرود چشمای پر حسادته زمونه بود دو غریبه دو تا قلب در به در دو تا دلواپس این چشمای تر دو تا اسم دو خاطره دو نقطه چین دوتا دور افتاده ی تنها نشین فرشته ... ترانه سرا : شبنم حکیم هاشمی تنظیم : فرد میرزا ... فرشته، اومدی از دور، چطوره حال و احوالت؟ یکم تن خسته ی راهی، غباره رو پر و بالت! فرشته ،اومدی از دور، ببین از شوق تابیدم ! می دونستم می آی حالا، تو رو من خواب می دیدم! چه خوبه اومدی پیشم، تو هستی این یه تسکینه ! چقدر آرامشت خوبه ، چقدر حرفات شیرینه ! فرشته ، آسمون انګار، خلاصه س تو دو تا بالت! تو می ګی آخرش یک شب ، میان از ماه دنبالت ! میان، می ری ، نمی مونی ، تو مال آسمونایی ! زمین جای قشنګی نیست ، برای تو که زیبایی ! تو می ری...آره می دونم ! نمی ګم که بمون پیشم! ولی تا لحظه رفتن، یه عالم عاشقت می شم ! خیلی ممنون ... ترانه سرا : محسن شیرالی تنظیم : مسعود فولادی ... خیلی ممنون انقد آسون منو داغون کردی واسه احساسی که داشتم دلمو خون کردی تو که هیچ حسی به این قصه نداشتی واسه چی منو به محبت دو روزه مهمون کردی همه عالم می دونستن که بری میمیرم اما رفتی و همه عالمو حیرون کردی خیلی ممنون واسه هرچی که آوردی به سرم خیلی ممنون ولی من هیچ وقت ازت نمی گذرم من حواسم به تو بود و تو دلت سر به هوا با همین سر به هواییت منو ویرون کردی من که با نگاه شیرین تو فرهاد شدم مگه این کافی نبود که منو مجنون کردی؟ همه عالم می دونستن که بری میمیرم اما رفتی و همه عالمو حیرون کردی خیلی ممنون واسه هرچی که آوردی به سرم خیلی ممنون ولی من هیچ وقت ازت نمی گذرم بن بست ... ترانه سرا : زینب علاقه تنظیم : رامون ... من به بن بست نرسیدم راهمو کج کردم با تو مشکلی ندارم با خودم لج کردم دنبال راه فرارم از تو نه از اینجا میدونی فایده نداره بسه دیگه رویا تو چرا خسته نمیشی از من دیوونه از منی که شب و روزام مث هم میمونه تو چرا چیزی نمیگی این خودش کابوسه قصه کم کم جون میگیره دل یهو میپوسه من نمیتونم بسازم خونه رویاتو حیف پای من بریزی همه دنیاتو من خودم اسیر راهم تو اسیرم میشی من نمیخوام توی سختی تو کنارم باشی من به بن بست نرسیدم راهمو کج کردم با تو مشکلی ندارم با خودم لج کردم دنبال راه فرارم از تو نه از اینجا میدونی فایده نداره بسه دیگه رویا تو چرا خسته نمیشی از من دیوونه از منی که شب و روزام مث هم میمونه تو چرا چیزی نمیگی این خودش کابوسه قصه کم کم جون میگیره دل یهو میپوسه کلافه ... ترانه سرا : ساحارا منادی تنظیم : الیاس شیرزاد ... برو اگه میخوای بری ، دلت نسوزه واسه من !! اینجوری که کلافه ای بد تره خب ، دل رو بکن !! بکن دل و از این همه خاطره های روی آب فک کن ندیدی ما همو حتی یه بارم توی خواب راحت برو یه قطره هم گریه نداره چشم من !! اشکاشو پشت پای تو ، میخواد بریزه دل بکن .. من که نمی میرم ،اگه بخوای تو از اینجا بری چون میدونستم که تو از اول راه مســـافری !! شاید نفهمیدی که من بی اونکه تو چیزی بگی سپردمت دست خــدا ، که بی خدافظی نری غصه ی راهمو نخور ، شاید همینجا بمونم شاید به مقصد رسیدم خودم فقط نمیدونم رحت برو یه قطره هم گریه نداره چشم من اشکاشو پشت پای تو ، میخواد بریزه دلو بکن شاید نفهمیدی که من بی اونکه تو چیزی بگی سپردمت دست خــدا ، که بی خدافظی نری غصه ی راهمو نخور ، شاید همینجا بمونم شاید به مقصد رسیدم خودم فقط نمیدونم بازی تمام سال من بی تو پر از سوز زمستونه صدای خنده رو هیچکس نمیشنوه از این خونه تو رفتیو نگاه من یه دریا دردو غم داره یکی انگار توی سینم گل یئس داره میکاره بی تو قلب جهنم هم مثه خونه واسم سرده با اون حالی که تو رفتی محاله بازی برگرده دارم یخ میزنم بی تو تا فرصت هست آخه برگرد تو این سرمای تنهایی نمیشه حفظ ظاهر کرد جای خالی تو داره همه دنیامو میگیره بی تو آسون ترین کارا واسم سخت و نفس گیره بی تو همصحبت شبهام همین چاردونه دیواره بیتو این سقف هم سقف نیست ازش دلتنگی میباره تکرار هی آدمک کوکی ، صبح شد که بیدار شی مثل همه ی عمرت تکرار شی و تکرار شی صبح بدی انگار نیست ، تو توی شبت غرقی بین شب و روز تو انگار که نیست فرقی شب ها مثل روز هاته ، روز هات همگی تکرار از دست همه سیری ، از دست خودت بیزار پرواز واسه تو مرده تو اوج نمیگیری بردی همه رو از یاد ، از یاد همه میری تا فرصت هنوز هم هست ، برگرد به خودت برگرد نو شو که این تکرار از تو ، تو رو دورت کرد بسه اگه تا امروز تکرار تو رو داد بر باد فردا رو بساز از نو ، دیروز رو ببر از یاد تو لحظه ی تکراریت تنها خودتی همرات حسرت شده یارتو ، ای کاش همه ی حرفات با غصه نشو همدم ، سنت شکن خود باش آزاد ترین فردی ، وقتی که نگی ای کاش ! پرواز ترانه سرا : شایان جعفرنژاد من و تو دو تا پرنده...تو قفس زندونی بودیم جای پَر زدن نداشتیم...ولی آسمونی بودیم ابر و بارونو می دیدیم...اما دنیامون قفس بود چشم به دوردستا نداشتیم...همینم واسه ما بس بود اما یک روز اونایی که...ما رو با هم دوست نداشتن تو رو پَر دادن و جاتَم...یه دونه آینه گذاشتن منِ خوش باورِ ساده...فکر می کردم رو به رومی گاهی اشتباه می کردم...من کدومم تو کدومی با تو زندگی می کردم...قفسِ تَنگ و سیاهو عشق تو از خاطرم برد...عشقِ پَر زدن تا ماهو اما یک روز بادِ وحشی...رویاهامو با خودش برد قفس افتاد و شکست و...آینه افتاد و ترَک خورد تازه فهمیدم دروغ بود...دنیایی که ساخته بودم دردم از اینه که عمری...خودمو نشناخته بودم تو تو آسمونا بودی...با پرنده های آزاد منِ تن خسته رو حتی...یه دفعه یادت نیفتاد حالا این قفس شکسته راه آسمون شده باز اما تو قفس نشستم ، دیگه یادم رفته پرواز ستاد سیاوش قمیشی و معین - پرنده سياوش: ميشه پرنده باشي اما رها نباشي سياوش: ميشه دلت بگيره اسيرِ غصه ها شي معين: حالا که آسمون هم دنياي تازه اي نيست معين: اونوقت يه جا بشيني محوِ گذشته ها شي سياوش: ترسيده باشي از کوچ، اوجُ نديده باشي معين: واسه يه مشتِ دونـه، اهلـي آدما شـي سياوش: تو سايه ها بموني، درگير سايه ها شي سياوش: مفهومِ زندگي رو از ياد برده باشي معين: دلت بخواد دوباره از تهِ دل بخوني معين: از ترسِ ريزش اشک غمگين و بي صدا شي سياوش: ميشه پـرنـده باشي اما رها نباشي سياوش: ميشه دلت بگيره اسيرِ غصه ها شي معين: حالا که آسمون هم دنياي تازه اي نيست معين: اونوقت يه جا بشيني محوِ گذشته ها شي سياوش: ترسيده باشي از کوچ، اوجُ نديده باشي معين: واسه يه مشتِ دونـه، اهلي آدما شي سياوش و معين: تو سايه ها بموني درگيرِ سايه ها شي سياوش و معين: مفهوم زندگي رو از ياد برده باشي سياوش و معين: دلت بخواد دوباره از تهِ دل بخوني سياوش و معين: از ترسِ ريزشِ اشک غمگين و بي صدا شي